م


مآل اندیش: دور اندیش- پیش بین.

ما بعد: پس- سپس- پس از این.

ما بقی: باز مانده - ته مانده.

ما بین: میان- میانه - در میان.

ماتم: سوگ- سوک- سوگواری- اندوه - داغ - غم.

ماتم زده: سوگوار- سوگ زده- اندوهگین- داغدیده.

ماتم گرفتن: سوگ گرفتن - اندوهگین شدن.

ماجرا: پیشامد - رخداد - سرگذشت.

ما حصل: چکیده - بازده - پایانه - سرانجام - فرجام.

ماحصل کلام: چکیده سخن.

مادام: تا هنگامیکه- تا زمانیکه.

مادام العمر: تا پایان زندگی.

مادون: زیردست- پایین تر.

مارس: (ت) زبانزدی دربازی نرد- دوباخت.

مارس شدن: باختن- ازدست دادن - دوباخته شدن.

مارش: (فر) پهلوانی سرود-گام سربازی.

مار عینکی: آینکی- گرزه مار.

مارکبری: کفچه مار.

مارک:  نشان- داغ نشانه.

مازاد: فزونی- بازمانده - ته مانده.

مازوت : (ر) نفت سیاه.

ماساژ: (فر)مالش - مشت مال.

ماسک: (فر) روبند.

ما سبق : پیشینه - گذشته.

ماشاءاله: به نام خدا- چشم بد دور.

ماشین: (فر) خودرو- ابزار.

ماشین تحریر: (فر) نبشت کار- نویسار.

ماشه:(ت) شستی- توته- زبانک.

ماضی: گذشته - سپری شده.

ما فوق: بالا دست- بالا تر- برتر- فراتر.

مافوق صوت: تندتر از سدا - تیز تر از سدا - بالا تر ازسدا.

ماقبل: پیش از آن- پیشین - گذشته.

ماقبل تاریخ: فراپیشین- دوران کهن.

ماکارونی: (ای) رشته فرنگی.

ماکت: (فر) پیش ساز - گَرتِه.

مال: داراک - توان.

مالاریا: (ای) تب لرز.

مال التجاره: کالا.

مالک: دارنده- توانمند- سرمایه دار.

مالک بودن: دارا بودن- داشتن.

مالکین: دارندگان.

مال نگهدار: انباردار- کالا دار.

مالیات: خراج- ستام- باژ.

مأمور مالیات: خراج گیر- خراج ستان.

مالیخولیا: (ای) بیماری مغزی- سودا و پندار خام..

مامان: (فر) مادر- مام.

مانتو: (فر) بالا پوش- جامه گشاد.

مأمن: پناهگاه- آسوده گاه.

مانع: بازدارنده - پیشگیری کننده.

مأموریت:گماردگی- گماشتگی- پاکاری.

مانع شدن: بازداشتن.

مانکن: (فر) نوپوش.

مانوی: پیروان مانی - مانیگر- زندیک.

ماوقع: رخداده - پیش آمده - رویداده.

ماهر: استاد - زبردست - چیره- کارآزمود.

ماهرانه: استادانه - هنرمندانه.

ماهوت: (ه) پارچه پشمی پرزدار- اَکسون.

ماهوت پاک کن: گَردبر.

ماهیّت: نهاد- هستی- سرشت- بن.

مایحتاج: نیازمندی- خواسته.

مایع: مایه- آبگونه - آبسان.

مایل: گراینده- گرای.

مأل: فرجام - انجام کار- بازگشت.

مأل اندیش: فرجام نگر- آینده نگر.

مأنوس: خو گرفته- اخت شده.

مأخذ: سرچشمه - ریشه - بن-خاستگاه.

مأوا: پناهگاه- آشیانه - جا

ماوراء: فراسو- آنسو.

مأخوذ: گرفته شده- بر گرفته .

مؤأخذه: بازخواست- سرزنش.

مألاً: سرانجام - به فرجام.

مؤدب: ادب آموخته - باادب- ادب دان

مؤدبانه: ادب مندانه.

مؤانست: خوگرفتن- خوگیری- دمسازی.

مؤثر:کارساز- کارآمد-   نشانگذار.

مؤخّر: پشت- واپس- پس افتاده- وامانده.

مؤذن: بانگی- نیاخوان.

مؤِسّس: بنیانگذار- بنیادگذار.

مؤسسه: بنگاه- سازمان- بنیاد.

مؤلِف: نویسنده- گردآورنده.

مؤمن: باوردار- گرویده.

مأمور: گمارده- گماشته - فرمان یافته.

مأمورساختن: گماردن- گماشتن.

مانور:(فر) رزمایش.

مؤیِد: روشنگر- پشتیبان - نیروبخش - استوارکننده.

مأیوس: ناامید - دلسرد - نومید - واخورده - سرخورده.

مباح: روا - شایست - انجام پذیر - سزاوار.

مباحثه: گفتگو- گفت و شنید-کند و کاو - کاوش کردن.

مبادرت: پیشدستی - پیش افتادن - دست بکار شدن.

مبادله: داد و ستد - بده و بستان-پایا پای.

مبارز: دلاور- جنگاور- پیکارگر- هماورد - رزمجو- نستوه.

مبارک: فرخنده - همایون - پسندیده.

مبارک باد: شادباد - همایون باد.

مبارک قدم: همایون گام - فرخنده گام.

مباشر: پیشکار- کارگزار- کارپرداز- دستیار.

مباشرت: پیشکاری- سرپرستی-کارپردازی.

مبالغ: هزینه ها- اندازه ها.

مُبالغه: گرافه گویی - فزونه گویی - بزرگ انگاری.

مبانی: شالوده ها - اندام ها- نهادها - بنیادها.

مباین: ناجور- ناساز.

مبتدی: نوآموز- نوکار-نوگام.

مبتذل: پیش پا افتاده- پست-بی ارزش.

مبتکر: نوآور- تازه آور- نوآفرین.

مبتلا: دچار شدن.

مبحث:  گفتار- جستار- سخن.   

مبداء: خاستگاه.

مبّرا: بیگناه - پاک - دورازآلودگی.

مبدل: دگرگشته - دگردیس.

مبذول: بخشیده - پذیرفته.

مبّرز: سرآمد.

مبرم: استوار- سخت - پابرجا.

مبرهن: آشکار - روشن - پدیدار.

مبسوط: پهن- گشاده- فراخ.

مبشِر: نویددهنده- پیام آور-

مژده دهنده.

مبصِر: بیننده هشیار- دیده بان.

مبل: (فر) کاچال- کَدابزار.

مبلغ: بها - ارزش - اندازه - پول.

مبلّغ: پیام رسان- شناساگر- گراینده.

مبنی، مبنا: پایه- بنیاد- شالوده- ریشه.

مبهم: گنگ- پیچیده - ناآشکار.

مبهوت: شگفت زده - سرگشته-هاج و واج - سرگردان.

مبیّن: گویا- روشنگر- آشکارکننده.

متابعت: پیروی- فرمانبرداری-دنباله روی.

متارکه: واگذاشتن- رها کردن.

متأسفانه: دریغا - افسوس- شوربختانه- بدبختانه.

متاع: کالا- کاله - بار و بنه.

متانت: والایی- فرمندی- سنگینی.

متاهل: همسردار- پورمند.

متبادل: داد و ستد - داد و گرفت.

متباین: نا برابر- ناهمسو- ناهمگون.

متبسّم: خندان لب.

متبحر: کاردان- زبردست - کارشناس.

متبلور: بلور شده-درخشان- روشن.

متجاسر: سرکش- گردنکش.

متجانس: همتا- همسان- همانند.

متجاوز: ستمگر- زورگو- ستمکار.

متجدد: نوگرا- نوآور- نوپسند- نوخواه.

متجلی: روشن- درخشان - تابان.

متحجر: واپس گرا- سنگواره- سنگشده.

متحد: همدست - هم آوا - هماهنگ.

متحد الشکل: همسان- یکنواخت.

متحرک: جنبنده - پوینده - پویا.

متحصّن: بستی- دژپناه.

متحمّل: سازگار- بردبار- شکیبا.

متحوّل: دگرکننده - دگرگون پذیر.

متحیّر: سرگشته - سردرگم - سرگردان- هاج و واج.

متخاصم: دشمن.

متخصّص: کارشناس- کاردان- آزموده.

متخلّف: گناهکار-بزهکار- لغزشکار.

متداعی: هماویز- همچم- دشمن پیش آینده.

متداول: دست بدست گردانیده شده- همگانی- همه گیر.

متدرجاً: به آرامی- به آهستگی.

متدیّن: دیندار.

متذکّر: یادآور- آگاهنده.

مترادف: همانند- همتا - برابر.

متراکم: انباشته- درهم فشرده- انبوه.

مترجم: برگرداننده- ترزبان - ترجمان.

مترصد: چشم به راه - گوش به زنگ- فراپای - امیدوار.

مترقی: پیشرونده- پیشرفته- بالارونده.

متروک: بازمانده- رهاشده- پس نهاده.

متزلزل: دودل- لرزنده- سست رای- ناپایدار.

متساوی: برابر- سر به سر.

متساوی الاضلاع: دوپهلو برابر.

متشابه: همانند- مانند.

متشبّث: دست به دامن- درآویزنده - چنگ آویز.

متشتت: پراکنده - درهم ریخته - آشفته - نا به سامان.

متشخّص: برجسته - برگزیده - بزرگمنش- نامدار.

متشکّر: سپاسگزار.

متشنّج: لرزان- برآشفته - پریشان.

متشکّل: ریخت گرفته- پیکر پذیر.

متصاعد: فرایاز.

متصالح: سازش پذیر- سازشگر- سازش کننده.

متصدی: سرپرست- گمارده- گماشته- پیشکار-کارگزار.

متصرف: دست اندرکار- چیره - گرفته- دردست دارنده.

متّصل: پیوسته- چسبیده- جدانشدنی.

متّصل کردن: پیوند دادن - چسباندن - به هم بستن.

متصنّع:خودآرا- دلسوزنما - هنرمندنما.

متصّور: گمان برنده - انگارنده - شدنی.

متضاد: ناسازگار- نا همسان- نا همگون.

متضرّر: زیاندیده - آسیب دیده.

متضرع: فروتن- زاری کننده - نالان- گریان.

متضمّن: دربردارنده - دربرگیر.

متظاهر: خود نما.

متظلّم: دادخواه- ستمدیده - دادجو.

متعادل: ترازمند.

متعدّد: بیشمار- فراوان- بسیار.

متعدی: ستمگر- زورگو- آزاردهنده.

متعرّض: پرخاشجو - ستیزگر.

متعرض شدن: آزار رساندن- تاخت کردن- پرخاش کردن.

متعصّب: پی ورز- کوردل.

متعفّن: گندیده - بدبو- بویناک.

متعلّق: از آنِ- وابسته- پیوسته.

متعلّم: شاگرد- آموزنده- ادب آموز.

متعهد: پایبند - پذیرنده - پیمان دار.

متغیّر: برآشفته - خشمگین - تندخو.

متفاوّت : ناساز- ناجور- ناهمگون.

متفرعن: خودخواه- خودبین- خودپسند.

متفرّق: پراکنده- پخش شده- پاشیده.

 متفرق کردن: تاراندن- پراکندن- پاشاندن.

متفرقه: گوناکون - جور به جور- پراکنده.

متّفق: همدست- همسو- هم اندیشه.

متّفق شدن: همدست، یکی شدن.

متّفق الرای: هم رای- همداستان.

متّفق القول: همزبان- هم سخن.

متّفق الکلام: هم سخن- یکدل-یک زبان.

متفکّر: اندیشمند.

متقابل: رویارو- روبه رو- رو در رو.

متقابلاً: درپاسخ. 

متقارب: هم رس

متقاضی: درخواست کننده - خواهان - درخواستگر- خواستار.

متقاطع: هَمبُر- ازهم گذر.

متقاعد: باز نشسته- کناره گیرنده - پاسخ یافته.

متقال: متخال، پارچه ی سپید.

متقبل: پیمان پذیر- پذیرا- پذیرنده.

متقدّم: پیشین-گذشته- دیرین.

متقلّب: دروغگو- دغلباز- فریبکار.

متقی: پارسا- پرهیزکار- نیکوکار.

متکبّر: خود خواه- خودبین- خود پسند.

متکفّل: سرپرست.

متکلّم: سخنگوی- سخن گوینده.

متکلّم وحده: پرگو- تنها سخن گو.

متلاشی: گسیخته- ازهم پاشیده- درهم ریخته.

متلاطم: توفانی- برهم خورده- خروشان - پرموج.

متلوّن: رنگ به رنگ شونده - دورو - دغلکار- دمدمی.

متلّون المزاج: دمدمی سرشت.

متمادی: دیرباز- دیرپا - دیرگاه.

متمایز: جدا- سوا- باز شناخته شده.

متمایل: گرایش- دلبسته- خواستار.

متمتع: بهره مند- برخوردار.

متمدّن: شهرنشین - شهریگر.

متمرّد: سرکش - نافرمان- گردنکش.

متمرکز: هسته گرفته- یکجا گرد آمده.

متمکّن: توانگر- توانا - توانمند.

متملّق: چاپلوس- چرب زبان- زبان باز.

متمم: پیوست- پایانه- رساکننده.

متمنی: خواستار- خواهشمند.

متموّل: دارا - توانمند - سرمایه دار.

متن: زمینه - درون مایه.

متناسب: درخور- فراخور- جور- هماهنگ.

متنبه: آگاه شونده- بیدارشونده- هوشیار.

متنبه ساختن: آگاه ساختن-بیدارساختن - هشیارساختن.

متنفذ: رخنه کننده- چیره - نیرومند- توانا - فراگیر.

متنفّر: بیزار- گریزان - رمیده - دلزده.

متنوّع: گوناگون- جوراجور-رنگارنگ.

متواری: گریزان- گریخته - آواره - سرگردان.

متوازن: هم اندازه- همسنگ- برابرشونده- بامنش.

متوازی: همسویه- رو به رو- همرو.

متواضع: فروتن- سر به زیر.

متوالی: پیاپی- پشت سرهم.

متوجه: آگاه- هشیار- فراگیر- هوشمند.

متوحّش: ترسان- بیمناک - نگران.

متورّم: آماس کرده - باد کرده- برآمده.

 متوسط: میانه- میانگین.

متوسّل: دست بدامن- دست آویز- نزدیک جوینده.

متوفّی: مرده- درگذشته- جانسپرده.

متوقّع: چشمداشت- امیدوار- آرزومند - خواستار- چشم به دست.

متوقّف: ایستاده- بی جنبش- دریک جامانده.

متوقّف شدن: ایستادن- درنگ کردن - ازکارماندن- ورشکستن.

متوقّف کردن: ازکار انداختن- به درنگ واداشتن.

متولّد: زایچه- زاییده شده- زاده - به جهان آمده.

متولّی: کارگزار- سرپرست- برمک- کیشمند - دینکار.

متهم: بزه ور- گناه آلوده.

متهوّر: بیباک- گستاخ - بی پروا.

متین: بردبار- آراسته- سنگین.

مثال: نمونه- مانند - همانند - نشانه - بسان- شبیه.

مثانه: شاشدان- پیشاب دان.

مثبت: راست و درست- برپا - پایدار.

مثقال: ده گرم - 24 نخود - اندازه کم.

مَثل: زبانزد- افسانه - داستان.

مِثل: مانند- همتا - همسان- همانند- همسنگ- همگون

مثلاً: چنانکه- برای نمونه.

مثل اینکه: انگارکه - گویی که - شاید.

مثلث: سه بر- سه گوشه.

مثنوی: دوبندی- دوپاره - دوتایی- جفته - دولختی.

مجاب: پذیرا- پاسخ یافته-پاسخ پذیرفته.

مجاب کردن: پاسخ دادن.

مجادله: ستیزه گری- پرخاشگری- کشمکش.

مجاری: راه ها - آبراه ها - گذرگاه ها - گدارها.

مجاز: روا- پسندیده- با پروانه - خوب.

مجازات: پادافره- کیفر- سزا.

مجازی: انگاری- ناهست- ناآشکار.

مجال: یارا- زمان- پروا- توانایی.

مجالس: انجمن ها- نشست ها.

مجالست، مجانست: همنشینی- همدمی.

مجامع: انجمن ها - گردهمایی ها.

مجامعت: جفتگیری- همبستری.

مجامله: چرب زبانی- چابلوسی.

مجانی: رایگان- مفت- بی پرداخت.

مجاور: همسایه- نزدیک- دیوار به دیوار- هم سامان.

مجاورت: همسایگی- نزدیکی.

مجاهد: کوشنده- پیکارجو- جنگجو.

مجاهدت: کوشش- کوشایی- نبرد- پیکار- ستیز.

مجبور: ناگزیر- ناچار- واداشته.

مجبور کردن: وادار کردن- ناگزیرکردن - ناچارکردن.

مجتمع: انجمن- همگرد- همادگاه.

مجتمعاً: باهم - آماده - انباشته.

مجتهد: کوشش کننده - کوشا.

مُجّد: پابرجا - کوشش کننده - کوشا.

مجدداً: دوباره - ازنو- باز- ازسر.

مجذوب: شیفته- دلباخته - فریفته - دلبسته - گراییده.

مجذور: توان دوم- به توان دو.

مجرا: آبراه- گذرگاه - راه - گدار.

مجرّب: کارکشته- کاردان- کارآزموده - جهاندیده.

مجرد: تنها - بی همسر- تک.

مجرم: بزهکار- گناهکار- تبهکار.

مجروح: زخمی- آسیب دیده.

 مجزا: سوا - جدا - دورازهم- واشده.

مجسّم: بازنمودن- نمودار- نمایان- دراندیشه آوردن.

مجسّمه: تندیس- پیکره.

مجعّد: فرفری- موی پیچیده- چین چین - پرشکن.

مجعول: ساختگی.

مجلّد: پوشینه دار- پوست کنده- پوست یافته.

مجلس: انجمن- همایش- نشست.

مجلس شورا: مِهِستان کوچک-گزینستان- انجمن نمایندگان مردم.

مجلس سنا: مِهِستان بزرگ.

مجلّل: باشکوه - شکوهمند- بافر و شکوه - شاهوار.

مجلّه: ادبنامه- هفتگی نامه - ماهنامه - سالنامه.

مجمر:  آتشدان- افروزه - بوی سوز.

مجمع: انجمن- گردگاه- فرهنگستان.

مجمع عمومی: انجمن همگانی- گردهمایی همگانی.

مجمل: کوتاه - فشرده - گزیده.

مجموع: روی هم- باهم.

مجموعاً: رویهمرفته- یکسره - همگی- باهم.

مجموعه: گردآمده - گردشده - گزیده - انباشته.

مجنون: دیوانه- شیفته - خل.

مجوّز: دستور- روادید - پروانه.

مجوس: مَگوگ- مغ- آتش پرست.

مجوّف: کاواک- میان تهی - پوک.

مجهّز: آماده- با ساز و برگ- بسیجیده.

مجهز ساختن: سازوبرگ دادن- آراستن- فراهم کردن.

مجهول: ناشناخته - نادانسته- ناپیدا.

مجهول الهویه: ناشناس- ناشناخت- بی نام و نشان- گمنام.

مجید: گرامی- بزرگ - بلند پایه.

محاذات: رودررویی- رو با رویی.

محارب: جنگجو- رزمجو- پیکارجو.

محارم:  نزدیکان - خویشان.

محاسب: آمارگر- شمارگر - اَیارگر.

محاسبه: شمارش- شمردن.

محاسن: خوبی ها - نیکی ها -زیبایی ها - ریش.

محاصره: دورگیری- پیرامون گیری تنگنایی.

محافظ: پاسبان- نگهبان- پاسدار.

محافظت: نگهداری- نگهبانی-. پاسداری.

محافل: انجمن ها- نشستگاه ها .

محاکم: دادگاه ها.

محاکمه: دادرسی- دادگری- دادوری.

محال: نشدنی- بی ریشه - نابودنی.

محاوره: گفت و گو- هم سخنی.

محبت: مهربانی- مهرورزی- دوستی.

محبت آمیز: مهرآمیز- دوستانه.

محبس: زندان- بند- بازداشتگاه.

محبوب: دلدار- دلبر- دلداده- دوست.

محبوبیت: مردم پسندی - دوستداری - دوست داشتنی.

محبوس: زندانی- دربند - درزنجیر- بازداشتی.

محتاج: نیازمند- تهیدست - مستمند.

محتاط: دوراندیش- دورنگر- ژرف نگر.

محترز: خویشتن دار- پرهیزکار.

محترق: سوزان- سوزا- آتشگیر.

محترم: گرامی- ارجمند- بزرگوار- والا.

محترماً: با گرامیداشت - ارجمندانه - با ارج نهی- با گرانمایگی.

محتسب: داروغه- پاسبان.

محتشم: بزرگوار- سرور- مهتر.

محتضر: مردنی- جان سپار.

محتکر: انباربند- انبارگر- بُندار- سودجو- گران خواه- پنهانگر کالا.

محتمل: شاید- گویا-گمان میرود.

محتوی: درونمایه - فراگیرنده دربردار.

محجوب: باآزرم- باشرم.

محجور: دیوانه- خل.

محدّب: کوژ- برآمده.

محدّث: رویدادگو- واگو.

محدود: اندک- کم - ناچیز- مرزین - مرزبسته - کران بسته.

محدودیت:    تنگنا- پیرامون بسته- کران بستی.

محراب: مهراب- مهرابه- نیایشگاه.

محرر: نویسنده- دبیر- نگارشگر.

محرز: آشکار- استوار- روشن- پابرجا.

محرق: سوزاننده- سوز آور.

محرک: انگیزا - برانگیزنده.

محرم: خودی- رازدار- همدم- همدل.

محرم اسرار: همراز- رازدار- رازنگهدار.

محرمانه: پنهانی- نهانی.

محروم: بی بهره- ناکام- ازدست داده.

محزون: اندوهگین- افسرده- پژمرده.

محسّنات: - خوبی ها - نیکی ها.

محسوب: شمرده شده- انگاشته-به شمارآورده.

محسوس: نمودار- پیدا - آشکارا.

محصّل: دانش آموز.

محصول: بازده- فرآورده- خرمن

محض: تااینکه- تا - برای - به ویژه.

محضر: پیشگاه- فرگاه- بودگاه.

محظور: رودربایستی- بن بست.

محظوظ: شاد- خرسند- بهره مند.

محفظه: اشکاف- گنجه- دولاب.

محفل: انجمن- خانگاه- دیدارگاه.

محفوظ: درپناه- نگاهداشته- درزینهار.

محق: سزاوار- شایسته - هوده مند.

محقر: کوچک- خُرد- اندک- ناچیز.

محقق: پژوهشگر- پژوهنده - کوشا.

محققاً: به راستی- به درستی- بیگمان.

محک: زرسنج - زرکَش- آزمونه-ارزشیاب.

محکم: استوار- پابر جا- استوان- سخت- سفت.

محکمه: دادگاه.

محکوم: دادباخته - باخته-شکست یافته.

محل: بوم- جا - جایگاه.

محل ا  قامت: زیستگاه- زیستنگاه- آشیان-کاشانه- خانه.

محل تقاطع: برخوردگاه- جای برخورد.

محل توقف: ایستگاه.

محل عبور: گذرگاه- گذار.

محله: برزن- کوی.

محمل: کجاوه - پالکی - هودج.

محنت: رنج - سختی - گرفتاری.

محو: زدوده- سترده - ناپدید- نابود.

محور: آسه.

محوطه: پهنه- میدانگاه- جایگاه.

محوّل: سپرده - واگذار- وانهاد.

محیط: پیرامون- گرداگرد- فراگرد.

محیل: فریبکار- دغل - نیرنگ باز.

مخ: مغزسر- مغزاستخوان.

مخابره: پیام رسانی - بی سیم گری- بی سیم گویی.

مخارج: هزینه ها.

مخاصمه: دشمنی کردن- پیکارکردن - نبرد- کشمکش.

مخاطب: شنونده- هم سخن- روی سخن- دوم کس.

مخاطره: به آب وآتش زدن- سیجیدن.

مخالف: ناهمراه- ناهمدل- ناسازگار.

مخالفت: دشمنی کردن - ستیزه کردن.

مخبر: گزارشگر- آگاهیده - پیامگوی.

مختار: برگزیده- آزادکام.

 مخترع: نوآور- آفریننده- پدیدآور.

مختص: ویژه.

مختصر: کوتاه- کم- فشرده.

مختصراً: به کوتاهی- به فشردگی.

مختل: درهم برهم - درهم ریخته - شوریده- آشفته.

مختلس: دزد- رباینده- کش رونده.

مختلط: آمیخته - درهم ریخته.

مختلف:گوناگون- جورواجور- ناهمگون.

مختوم: انجام- پایان یافته- سپری.

مخدّر: آرامش بخش- سست کننده- کرخ کننده.

مخّده: نازبالش- پشتی.

مخدوش: دست خورده- خراشیده - دست کاری شده.

مخدوم: سرور- فرمانروا - خداوندگار.

مخرّب: ویرانگر- تباهگر - نفله کن.

مخرج: سوراخ - گذرگاه- بخشیاب.

مخروبه: ویرانه - ویران شده.

مخروط: سروگونه- کله غندی- خراشیده.

مخزن: انبار- گنجینه- پوته.

مخصوص: ویژه- برگزیده.

مخصوصاً: به ویژه.

مخفف: کوتاه- کاسته- سبک- کاهیده.

مخفی: پنهان- نهان- نهفته- سربسته.

مخفیگاه: نهانگاه- پنهانگاه.

مخلّ: آشوبگر- آسیب رسان - تباه گر.

مخلص: پاک - همدل - یکدل - نیک خواه - بی آلایش.

مخلصانه: پاکدلانه - با بی آلایشی- ازته دل.

مخلفات: مانداک ها- خرده ریز ها.

مخلوط: درهم شده- آمیخته-درهم آمیزه.

مخلوع: برکنار- برکنده - برافتاده.

مخلوق: آفریده- ساخته شده.

مخمورخواب آلود- نیمه مست- خمار.

مخمّر: خمیرشده - خمیرمایه.

مخمصه: تنگنا - گرفتاری - رنج.

مخمل: پرنیان - پرند - ابریشم.

مخوف: ترسناک- هراس آور- بیمناک.-

مخیلّات: پندارنده - گمان برده- گمان.

مدّ: فرازآب- آبخیز.

مدّاح: ستایشگر- چاپلوس.

 مداخله: پادرمیانی- دست اندازی - دست درازی.

مداد: کلک- خامه - زاگاب.

مدار:گردون سپهر - پرگاره - چرخگاه.

مدارا: سازگاری- بردباری- نرمی- کنارآمدن.

مدارس: دبستان ها- آموزشگاه ها.

مدارک: بنچاک ها   - کارمایه ها- نوشته ها گواهینامه ها- پایان نامه ها- استوارنامه ها.

مدافع: پشتیبان- پدافندگر.

مدام: پیوسته- هماره- همواره- همیشه.

مداوا: درمان- چاره.

مداومت: پایداری- ایستادگی.

مد ا هنه: چاپلوسی- چرب زبانی - زبان بازی- گزافه گویی.

مدبّر: کاردان- آگاه - دوراندیش-ژرف نگر.

مدبرانه: بینشورانه - خردمندانه - اندیشمندانه - آگاهانه.

مدّت: گه- گاه- هنگام- پاس- زمان.

مدّت طولانی: دیرباز- دیرزمان.

مدّتی: چندی- چندگاهی- دیرزمانی.

مدح: ستایش- آفرین.

مدح و ذمّ: ستایش و سرزنش.

مدد: یاری - یاور ی- کمک - فریادرسی.

مددکار: یاور- همیار- دستیار- پشتیبان.

مدد معاش: کمک هزینه زندگی-روزی یار.

مدرج ساختن: زینه بندی

مدعوین: فراخواندگان- میهمانان.

مدعی: خواهان- دادخواه.

مدفوع: چمین- پیخال- گُه - سرگین.

مدفون: به خاک سپرده- نهانیده.

مدوّر: گرد- چرخی.

مد نظر: برابر چشم.

مدنی: شهری - شهرنشینی.

مدوّن: نوشته شده- گردآوریده - آراسته.

مدهش: بیمناک- سهمناک.

مدهوش: بیهوش- گیج - منگ.

مدید: دراز- دیرباز- کشیده- کشیده شده.

مدیر، مدیر عامل: فرنشین- سالار- گرداننده - هماهنگ کننده.

مدیرکلّ: فرسالار- فرمهان- سرمهان.

مدیون: بدهکار- وام دار.

مذاب: گداخته - گدازه - آب شده.

مذاکره: گفتگو- گفت وشنود.

مذبوح: کشتار- گلو بریده-دست وپا زده.

مذهب: راه - روش - آیین-دین.

مذکر: نر- نرینه - مرد.

مذکور: گفته شده- یادشده- بالا گفت- سرگفت.

مذلت: خواری- پستی - بیچارگی.

مذمت: نکوهش- سرزنش - بدگویی.

مرابحه: بهره کاری.

مرابطه: رفت و آمد- پیوند.

مراتب: پایه ها - پایگاه ها - پله ها.

مراتع: چراگاه ها- مرغزار ها.

مراجعت: برگشتن- بازگشتن.

مراجعت دادن: برگشت دادن- برگرداندن.

مراد: خواسته- آرزو - امید - آ رمان.

مرادف: همردگی- همرسته - درپی.

مرارت: سختی- دشواری - تلخکامی.

مراسم مذهبی: یَزش، یشت- پرسه.

مرافعه: ستیز- کشمکش- زد و خورد.

مرافقت: دوستی- همدلی - مهربانی.

مراقب: نگهبان- پاسدار- دیده بان.

مراقبت:   دیده بانی- نگهبانی- فرابینی.

مرام: آرمان- خواست- آرزو - پسند.

مرئی: آشکار- پیدا- دیدنی- نمایان.

مرباّ: پرورده - پرهیخته - میوه شکرین.

مربّع: چهارگوش- چهار پهلو.

مرّبی: آموزگار- آموزنده -پرورنده.

مربوط: بسته- وابسته- پیوسته.

مرتاض: رنج کش.

مرتب: پیاپی- پی درپی- پشت سر هم.

مرتب کردن: سامان دادن- پیراستن - آراستن.

مرتجع: کهنه پرست- کهنه پسند- بازگردنده.

مرتعش: لرزان- لرزنده- جنبان.

مرتبه: پایه- رده- پایگاه- جایگاه.

مرتفع: بلندی- بالا- فراز- سربالا.

مرتکب: گناه کننده- آغازنده-کننده.

مرجع: سرچشمه- سرآغاز.

مُرجّح: برتری داده - افزونی داده.

مرحبا: آفرین- زهی - خوشا.

مرحله: رده- پله- گام - زینه.

مرحمت: مهربانی- مهرورزی- نوازش-بخشایش.

مرحوم: درگذشته - ازجهان رفته- روانشاد - شادروان- زنده یاد.

مرخص: آزاد شده- رهاشده - پروانه داده شده.

مرخصی: آسودگی- رهایی- آسایه-آسوده روز.

مردد: دودل- سرگردان- سرگشته.

مردود: ردشده- پذیرفته نشده -واخورده- بازمانده.

مرسوم: نهادیک- نهاده-آیین- روش- گسترش یافته.

مرشد: راهنما- رهبر- پیشوا.

مرصّع: گوهرنشان- زرنشان.

مرض: بیماری - ناخوشی- رنجوری.

مرضیه: پسندیده- تودل برو.

مرطوب: نمناک- نمور- نمدار.

مرغوب: پسندیده - برگزیده - دلپسند - برازنده - دلپذیر.

مرفه:  آسوده - باآرامش - تن آسان- درآسایش- درفراوانی.

مرفه الحال: با آسایش- آسوده- تن آسان.

مرقوم: نوشته شده.

مَرکب: چهار پا- رهوار- اسب- ترابر - خودرو.

مرکّب: آمیخته شده- دوده - زکاب.

مرکبات: پیوندیان- آمیختگان-نارنج گونه ها.

مرکز: میانه- هسته- میان- پایتخت- فرنشین.

مرکز ثقل: گرانیگاه.

مرکز فرماندهی: ستاد فرماندهی.

مرمت:نوسازی- بازسازی- دوباره سازی.

مرموز: رازدار- تودار- پوشیده.

مروّت: جوانمردی- مردانگی- رادمنشی.

مرور: دوباره نگریستن - دوباره خواندن - از  نو نگاه کردن.

مرهم: ملهم - نوشدارو.

مرهون: درگرو- گرورفته - گرونهاده - گروی- سپاسگزار.

مری: سرخ نای.

مرّیخ: بهرام - وهرام.

مرید: پیرو- سرسپرده- دنباله رو.

مریض: بیمار- ناخوش- رنجور- دردمند.

مزاج: سرشت - نهاد - آمیزه - آمیغ.

مزاح: شوخی- لودگی- مسخرگی.

مزاحم: دست و پاگیر- سربار- سَرخر.

مزاحمت: دردسردادن- رنج دادن.

مزار: گور- آرامگاه - آستانه.

مزایا: برتری ها - فزونی ها - سود ها.

مزایده: بیش فروش - فزون فروش - فرا فزونی.

مزبور: گفته شده - یادشده - نامبرده.

مزخرف: سخن بیهوده - یاوه - ژاژ - پوچ - چرند و پرند.

مزرعه: جالیز- کشتزار.

مزقان: (ت) سرنا- شیپور- خنیا.

مزمن: کهنه - دیرینه.

مزور: دروغگو- دغل- دغاکار-نیرنگ باز- فریبکار.

مزیّت: برتری- افزونی.

مزید: افزونی- بیشی - فراوانی.

مزید برعلت: پیش آمدی فزونتر- افزوده برانگیزه.

مزیّن: آراسته- آرایش- آراینده - زیور.

مسائل: چیست ها - دشواری ها - پیش آمدها - گرفتاریها.

مسابقه: پیشی- آورد - زورآزمایی- همتازی.

مساعد: فریادرس- یاور- یارمند.

مساعدت: کمک، یاری کردن- همدلی.

مساعده: پیش پرداخت.

مسافت: درازراهی - دوری.

مسافر: رهنورد - راه پیما - بوم نورد-ره سپر.

مسافرت: گشت و گذار- را هی گشتن - بوم نوردی.

مسافرخانه: مهمانخانه- مهمانسرا- کاروانسرا.

مسالمت: آشتی کردن- خوش رفتاری.

مسالمت آمیز: همراه با سازش.

مسامحه: آسان گرفتن- کوتاهی - آسان انگاری - سستی ورزیدن.

مساوات: برابری- همسانی - یکسانی.

مساوی: برابر- همتای- هم اندازه.

مسئله: چیستان- دشواری - پیش آمد - گرفتاری.

مسئله ی مهّم:کاربزرگ-کارارزشمند.

مسئول: پاسخگو- پاسخور- سرپرست.

مسئولیت: پاسخگویی- پاسخدهی.

مسبب:  انگیزه ساز- برانگیزنده - پدیدآورنده.

مستأجر: کرایه نشین- خانه بدوش - خوش نشین.

مستأصل: درمانده - پریشان - آشفته.

مستبد: خودکامه - خودسر- خودرای- خیره سر.

مستبعد: بسیاردور.

مستثنی: جدا - سوا - به جز- مگر.

مستجاب: پذیرفته شده - انجام شده.

مستحضر: آگاه- آشنا - دانسته.

مستحق: سزاوار- شایسته.

مستحکم: استوار- پابرجا - پایدار.

مستحیل: ترفندگر- ناشدنی- یاوه - دگرگون شده - ازمیان رفته.

مستخدم: خدمتگزار.

مستراح: آبریزاه- کنارآب- دستشویی.

مستدام: پاینده- پایدار- جاویدان.

مستدعی: درخواستگر- خواستار- خواهشگر.

مستدل: بافرنود- با برهان - درست.

مسترد: بازپس داده - پس داده - برگردانده.

مسترد داشتن: برگشت دادن-برگرداندن- فرازدادن.

مستحفظ: نگهبان- پاسبان- زندانبان.

مستشار: رایزن.

مستشرق: خاور شناس.

مستضغف: ناتوان- بینوا- تنگدست- تهیدست- درمانده.

مستطاب: پاک- پاکیزه - خوش آمده.

مستطیع: توانگر- توانمند- سرمایه دار.

مستطیل: راست گوشه.

مستعار: سپنجی- نام دوم.

مستعد: آماده- دریابنده.

مستعفی: کناره گیر.

مستعان: یاری جسته - یاری بخش.

مستعمره: دست نشانده.

مستعمل: فرسوده- کهنه - کارکرده.

مستغرق: فرورفته - غوته ور- شناور.

مستغلات: خانه وزمین- دارایی.

مستغنی: توانگر- بی نیاز.

مستفاد: دریافته - بهره گرفته-پی برده - برآمده.

مستفیض: بهره مند - برخوردار.

مستقبل: آینده- پیشتاز- پیشواز.

مستقر: استوار- پایدار- برجا - جایگیر.

مسری: واگیر- واگیردار- همه گیر.

مستقل: آزاد - جداسر-خودسر.

مستقلاً: آزادانه - خودسرانه.

مستحب: پسندیده - نیکو.

مستقیم: راست- راستای- سهی.

مستقیماً: یکراست- یکسره- سر راست.

مستکبر: گردنکش- خودخواه.

مستلزم: سزاوار- بایسته- درخور.

مستمر: همیشه - پیوسته - پی درپی.

مستمری: دستمزد- کارمزد- ماهانه.

مستمسک: دستاویز.

مستمع: شنوا- شنونده- نیوشنده.

مستند: پشتوانه دار- پابرجا - فرنودین - بایسته - درست.

مستنطق: بازپرس.

مستوجب: سزاوار- درخور- شایسته - برازنده - زیبنده.

مستور: پوشیده- پنهان- نهان- درپرده.

مستوفی: دبیر- دیوان دبیر- سرگنجوَر.

مستولی: چیره- پیروزمند-دست یافته.

مستهجن:زشت- بد- نابهنجار- ناپسند.

مستهلک: نابود- ازمیان رفته - نیست.

مسجد: مزکت.

مسحور: جادو شده- فریفته - دلباخته.

مسجع: خوش آهنگ- خوش آوا.

مسجّل: آشکار- روشن - بی گفتگو-بی چون و چرا.

مسخ: زشت - ننگسار- دگرگون پیکر.

مسخّر: رام- فرمانبردار- گرفته شده.

مسخره: لوده- دلغک- شوخ- بذله گو.

مسدود: بسته - بندآمده -گرفته.

مسدود کردن: بندآوردن- بستن- فروبستن.

مسرت: شادی- خوشی- دلشادی.

مسرور: شاد- شادمان- دلشاد.

مسطح: پهن- هموار- تخت- یکدست.

مسطوره: نوشته - نوشته شده.

مستوره: نمونه ی کالا.

مسعود: نیکبخت- همایون- فرخنده.

مسکن: خانه - سرای - کاشانه.

مسّکنُ:
آرام ده- آرام بخش.

مسکونی: زیستنی- زیست پذیر.

مسکنت: بینوایی- نیازمندی- تهیدستی- مستمندی- بی چیزی.

مسکین: بی چیز- بینوا - تهیدست- مستمند - بیچاره.

مسلح: با سازوبرگ- با جنگ افزار.

مسلخ: کشتارگاه.

مسلسل: زنجیره یی- پیوسته- پیاپی - پی در پی.

مسلّط: چیره- پیروز- پیروزمند.

مسلک:راه- روش- روال- شیوه- گونه.

مسلّم: آشکار- بیگمان- روشن.

مسلّماً: بی چون و چرا - بی برو برگرد.

مسموع: شنیده - شنیده شده.

مسموم: زهر- زهرخورده- زهرآلوده.

مسمومیّت: زهرآلودگی- زهرناکی- زهرمندی.

مُسّن: سالخورده - کهنسال - پیر.

مسند: تخت - جایگاه - تکیه گاه.

مسواک: دندان شوی- دندانشویه- دندان سای- دندان زدا.

مسوّده: پیش نویس- سیاهه.

مسهل: کارکن- روان کن- شکمروان.

مسیحی: ترسایی.

مسیر: گذرگاه - راه - گشتگاه - گذر.

مشابه: مانند - همانند - همسان.

مشابهت: همانندی- همگونی- همسانی- همتایی.

مشاجره: ستیز- کشمکش-برخورد، گفتگوی تند.

مشارکت:همدستی- همکاری- هنبازی.

مشاطه: آرایشگر- چهره آرا - بزک کن.

مشاع: بخش ناکرده - چند هنبازه.

مشاعره: چامه خوا  نی- سروده خوا  نی.

مشّام: بینی- بویایی.

مشاور: رایزن.مشاورت: رایزنی- همپرسی.

مشاهده: دید- دیدن- نگرش- نگاه.

مشاهیر: بلند آوازگان- ناموران-نامداران.

مشایخ: ریش سپیدان - پیرسالاران.

مشایعت: درپی کسی رفتن- همراهی- پسواز- بدرهه.

مشئوم: بدشگون- گجسته.

مشبّک: سوراخ سوراخ- روزنه دار.

مشتاق: خواهان- خواستار- شیفته.

مشتبه: گول خورده - پرت.

مشترک: هموند- چند هنباز- انباز.

مشتری: خریدار- ستاره ی اورمزد.

مشتعل: فروزان- افروخته -آتش گرفته- الوگرفته.

مشتق: برگرفته - برآمده- به دست آمده - جداشده.

مشجر: پُردار و درخت - درختکاری شده.

مشخص: پیدا- شناخته شده- نمایان- هویدا.

مشخّصات: ویژگی ها- نام و نشان.

مشدّد: توانیافته- توانا کرده شده.

مَشرَب: آبخورد- آشامیدن - نوشیدنی - روش دینی- کیش- روش فرزانی.

مشرف: برفراز- جای بلند - فراتر.

 مشرّف: سرافراز.

مشرق: خاور.

مشرک: چندخدایی- هنبازگیر.

مشروب: نوشابه- نوشیدنی- آشامیدنی.

مشروب فروشی: می فروشی- میکده-میخانه.

مشروطه: مردم سالاری.

مشروع: روا- بر پایه دین.

مشعل: فروزانه - آتشدان- ناردان-آتش فروزان.

مشعوف: شادمان- سرخوش- خرسند.

مشغله: پیشه - کار و بار.

مشغول: دست اندرکار- سرگرم.

مشغول شدن: سرگرم شدن- درکارشدن- به کار پرداختن.

مشغولیّت: سرگرمی.

مشفق: مهربان- دلسوز- مهرورز.

مشق: نوشتن- ورزش.

سرمشق: نمونه-رو بُر.

مشقت: سختی- دشواری - رنج.

مشکل: دشوار- سخت- پیچیده - بغرنج.

مشکل گشا: گره گشا- گره زدا.

مشکل پسند: سخت پسند- دیرپسند.

مشکوک: دودلی- گمان.

مشکور: ستوده- درخورسپاس- پسندیده.

مشمئز: بیزار- رمنده- دماغ آزار.

مشمول: فراگیر- فراگرفته شده- آماده.

مشورت: رایزنی- همپرسی.

مشّوش: آشفته- پریشان- نگران.

مشوّق: برانگیزنده- امید بخش.

مشهود: پیدا، نمایان- نمودار- روشن.

مشهور: نامدار- پرآوازه

بلند آوازه: نامور- سرشناس- نامی.

مشی: روند- روش- راه- شیوه- روال.

مشیّت: خواست- خواسته - آرزو.

مشیّت الهی: خواست خدا- ایزد خواست.

مصاحب: یارو همدم- دوست.

مصاحبت: هم سخنی- همدلی- همدمی- یار و همدم شدن.

مصادر: ریشه ها - سرچشمه ها- دستمایه ها - سرآمدها.

مصادره: بازگیری.

مصادف: برخوردکننده - روبرویی- روبه رو شونده - یابنده.

مصارف: هزینه ها.

مصاف: پیکار- رزمگاه - آوردگاه - کارزار- رزم.

مصالح: نیک اندیشی ها - سودها - شایسته ها.

مصالح ساختمانی: کارمایه ساختمانی- سازه ها- کاراسته ها.

مصالحه: سازش- آشتی - سازگاری - کنارآمدن.

مصب: دهانه - دهانگاه - ریزشگاه.

مصحّح: ویراستار- ویرایشگر- درستگر.

مصدع: دردسردهنده- آزاررسان.

مصداق: راستگوی- گواه راست-راست نماد.

مصدّق: باورشده - گواهی شده - راستگو پنداشته شده.

مصدوم: آسیب دیده - کوفته - گزند دیده.

مصّر: پافشار- سمج.

مصراع: بند- نیمه - لنگه - لخت.

مصرف: کارکرده- کاربری.

مصطلح: زبانزد- همه کس گو.

مصغّر: کوچک- خرد- ریز- کهتر.

مصفّا: خرم- سرسبز- خوش آب و هوا.

مصلح: نیکخواه- به اندیش- بهساز.

مصلحت: نیک اندیشی- به نگری.

مصلوب: بدارآویخته شده- چلیپا شده.

مصمّم: استوار- پابرجا- پایدار- باآهنگ.

مصمّم شدن: کمربستن- آهنگ کردن.

مصنّف: نویسنده- نگارنده- دبیره نویس.

مصنوع: ساخته شده - فرآورده- نوپیدا.

 مصنوعی: ساختگی.

مصوّب: استوارشده - پذیرفته.

مصون: درپناه - نگهداشته - دورداشته.

مصوّر:
نگارگر- چهره گر- چهریافت.

مصونیّت: در پناه - زینهاری.

مصیبت: اندوه- پیش آمد ناگوار-پریشانی - دردمندی.

مضّار: گزندها - زیان ها - آسیب ها.

مضاعف: دوچند- دوچندان- دوبرابر.

مضاف: بیش- افزا- دردستور- پیوند.

مضافاً: افزون براین- سوای این- جدا ازاین- جزاین - بااین که- گذشته ازاین.

مضامین: زمینه ها- دستمایه ها-درونه ها

مضایقه: کوتاهی- فروگزاری - سختگیری- خودداری- تنگی

تنگ گیری: در فشار گذاشتن-دریغ کردن.

مضبوط: نگاهداشته- بایگانی شده.

مضحک: خنده دار- خنده آور.

مضحکه: ریشخند شده.

مضر: زیان آور- زیان بخش-آسیب رسان.

مضراب: زخمه- شکافه.

مضرب: جای زدن- تیزی شمشیر-بر پا کننده غوغا- ابزار زدن-(حاصل ضرب) - بس شمار- بازده.

مضرّت: آسیب - گزند - زیان.

مضطر: آشفته- پریشان - بیچاره.

مضروب: زده شده - گزند یافته.

مضطرب : نگران- پریشان- دلواپس.

مضمحل: نیست - نابود.

مضمضه: شستشوی دهان با آب- مزمزه - چشیدن.

مضمون: درونمایه- زمینه- چکیده.

مضیقه: تنگنا- سختی- دشواری.

مطابق: برابر- جور- همانند- یکسان.

مطاع: از کسی فرمانبرداری کردن-در خور فرمانروا یی.

مطالب: گفتارها - سخن ها - جستارها.

مطالعه: بررسی- پژوهش- نگرش.

مطالعه کردن: خواندن- بررسی کردن- بازنگریستن.

مطامع: آرزو ها - آزها.

مطب: پزشکخانه.

مطبخ: آشپزخانه- جای پختن

مطبعه: چاپخانه.

مطبوع: خوشایند - دلپذیر- چاپ شده.

مطبوعات: نسک ها- روزنامه ها- هفته نامه ها- ماهنامه ها- سالنامه ها-نگارش ها.

مطرب: رامشگر- خنیاگر- شادی آفرین.

مطرح: گفته- پیش کشیده- زمینه- بستر.

مطرح کردن: زمینه ی سخن ساختن - بادیگران درمیان گذاشتن.

مطرود: رانده - دورکرده - واپس زده.

مطلا: زراندود.

مطّلع: آگاه - دانا.

مطلق: تنها - یگانه آزاد- یله.

مطلقاً: هرگز- به هیچ روی - هیچگاه.

مطّلقه: رها شده - جداشده - آزاد.

مطلوب: پسندیده - شایسته - خواسته.

مطمئن: دل آسوده - نیک گمان - آسوده اندیش.

مطمئن شدن: آرامش یافتن-آسوده دل شدن.

مطهّر: پاک- پاک شده - پاکیزه.

مطیع: فرمانبردار- رام - سرسپرده.

مظاهر: نماهای بیرونی.

مظفّر: پیروز- کامروا - کامیاب.

مظلوم: ستمدیده - ستمکش.

مظنون: گمان برده - انگاشته.

مظنّه: گمان- بدگمانی- انگاره - نرخ - ارزش روز.

مظهر: نماد- جای آشکارشدن-جای بالا رفتن.

معابر: راه ها - گذرگاه ها - گدارها.

معادل: همچند- همسنگ- برابر.

معادله: همچندی- برابری- هم سنگی.

معارضه: ستیز- رویارویی- درگیری.

معارف: فرهنگ.

معاش: زیست- روزی- گذران.

معاشر: همنشین - همزی - همامیز- همدم - دوست.

معاشرت: همزیستی- همنشینی.

معاشقه: همآغوشی- دلدادگی-مهرورزی.

معاصر: همزمان- همدوره - هم روزگار.

معاصی: گناهان - بزه ها - لغزش ها.

معاضدت: همراهی- یاوری- پشتیبانی.

معاف: بخشوده- برکنار - رهاشده.

معافیِّت: بخشودگی- برکناری- رهایی.

معالج: درمانگر- درمان کن - چاره گر.

معالجه: درمان- چاره گری- بهبود.

معامله: دادو ستد- خرید و فروش- سوداگری.

معاند: دشمن- ستیزه جو- پرخاشگر.

معانی: چم ها - آرِش ها - ماناک ها.

معاودت: بازگشتن- برگشتن.

معاوضه: داد و ستد- پایا پای.

معاون: دستیار- همیار- یاور.

معاهد: هم پیمان - هم سوگند.

معاهده: پیمان- سوگند.

معایب: کاستی ها - زشتی ها.

معاینه: بررسی- وارسی- نگرش- بیمار بینی- باچشم دیدن.

معبد: پرستشگاه - نیایشگاه.

معبر: گذرگاه - گذر- گدار.

معبّر: خوابگزار.

معبود: دلبر- یار- دلدار- نگار.

معتاد: خوگرفته - دژخوی - خوگر.

معتبر: ارجدار- آبرودار- سرشناس- توانگر- فرمند.

معتدل: میانه- میانه رو- خوش آب و هوا - نه سرد و نه گرم.

معترض: خرده گیر- پرخاشگر- نکوهشگر.

معترف: خستو- پذیرنده گناه.

معتزل: گوشه نشین- کناره گیر.

معتقد: باوردار- گرونده - پای بند.

معتکف: گوشه نشین- پارسا - پرهیزکار.

معتمد: درستکار.

معجزه: فرجود- شگفت کاری.

معجون: آمیخته- درهم آمیزه- رنگینه.

معدل: میانگین- میانه.

معدلت: داد- دادگری- دادگستری.

معدن: کان.

معدن شناسی: کان شناسی.

معدنی: کانی

معدود: کم - اندک- انگشت شمار.

معدوم: نیست شده - نابود - تباه.

معده: شکم.

معذالک: با این روش- با اینهمه.

معذّب: پریشان- درسختی.

معذرت: پوزش- پوزش خواستن.

معذور: پوزش خواه- پوزش روا.

معرّب: تازی گشته - عرب شده.

معرّف: شناساننده- آشناکننده.

معرفت: شناخت- دانش- بینشمندی.

معرفی: شناساندن- آشناکردن.

معرفی نامه: برگ شناسایی- شناسنامه.

معرکه: گیر ودار- جای جنگ-هنگامه.

 معروض: گفته- نموده - پیش کشیده.

معروف: سرشناس- نامور- نامدار.

معزز: گرامی- ارجمند - گرانمایه.

معزول: برکنارشده - کنارگذاشته شده.

معشوق: دلبر- دلستان - دلدار- نگار.

معصوم: پاک- یگناه- پارسا- پرهیزکار.

معصومیّت: پاکی- پرهیزکاری- پارسایی.

معصیّت: گناه-گناهکاری.

 معضلات: دشواری ها - سختی ها.

معطّر: خوشبوی- مشگبوی- بویا.

معطّل: چشم به راه- سرگردان- بیکاره- مانده- درنگ.

معطّل کردن: چشم به راه گذاشتن- سر دواندن- امروز و فردا کردن.

معطوف: برگشت- بازگشت- بازگردانده.

معظّم: بزرگ- ارجمند.

معقول: خردمند- بخردانه - باادب.

معکوس: سرنگون- وارونه - واژگونه.

معلّق: آویخته- آویزان- آونگ- آونگان.

معلّق زدن: وارو زدن- پشتک زدن.

معلّم: آموزگار- آموزنده.

معلول: بیمار- رنجور- زمین گیر.

معلوم: دانسته - نمایان - آشکار.

معما: چیستان- راز- سخن پیچیده.

معمار: سازنده- ساختمان ساز.

معماری: ساختمان

 معمول: کار شده- ساخته شده- پرداخته شده.

معمولی: پیش پا افتاده- بی ارزش-بی بها.

معنوی: مینوی- برگزیده شایسته -

معنی: آرِش- چم.

معوّج: کج - خمیده - کژ.

معوّق: پس افتاده- پس انداخته-درنگیده- بازایستاده

معهود: پیمان کرده شده-شناخته شده.

معیار: اندازه- پیمانه- ترازو - زرسنج.

معیّت: همراهی- همپایی.

معیشّت: روزی- زندگانی- گذران- زیست مایه.

معیل: پورمند.

معین: یاری کننده - یار- یاور- یارمند.

معیّن: روشن-آشکار شده- دیدآمده.

معیوب: آسیب دیده- آهُمند.

مغایر: ناساز- ناجور- دگرگون.

مغایرت: ناسازی- ناجوری- ناهمگنی.

مغبون: فریب خورده- زیاندیده-

گول خورده.

مغتنم: گرانمایه- باارزش.

مغذّی: دارای ارزش خوراکی-

خوراک دهنده.

مغرب: باختر.

مغرور: خودخواه - خود پسند - خود ستا - خود رای - خودبین.

مغرور شدن:خودخواه، خود پسندشدن.

مغشوش: شوریده - درهم - ناسره- آشفتن.

مغضوب: به زورگرفته - رانده شده.

مغفرت: آمرزش- بخشودن گناه - پوزش.

مغفور: آمرزیده - بخشوده.

مغلق: پیچیده- دشوار - بسته - سخت.

مغلوب: شکست خورده - درهم شکسته - ازپای درآمده.

مغموم: اندوهگین - اندوهناک.

مغناطیس: آهن ربا.

مفاجات: ناگاه - تاخت ناگهانی- شبیخون.

مُفاخر: سرافراز- نازنده - خویش بال.

مفاد: چم - سودمایه - درونمایه.

مفارقت: جدایی - دوری - سوایی.

مفاصل: بندها - بند اندام- پیوندگاه ها.

مفتاح: کلید.

مفتخر: سربلند - بالنده - سرفراز.

مفتری: دروغ زن.

مفتّش: بازرس- کارآگاه- جوینده.

مفتضح: رسوا - بی آبرو- بدنام.

مفتّن: سخن چین- بر انگیزاننده آشوب.

مفتول: تابیده شده- پیچیده - تابدار.

مفتون: شیدا- شیفته- دلباخته.

مفّر: گریزگاه - گریز.

مفرّح: شادی بخش- شادی آفرین.

مفرد: تک- تنها - یکتا - یگانه- یکه.

مفرط: بیش از اندازه - فراوان.

مفروش : فرش شده- گسترده شده- پهن شده.

مفسد: بدکاره- هرزه- تبهکار.

مفسّر: گزارشگر- گزارنده.

مفصّل: گسترده- پردامنه-  فراوان.

مفصل: بند- پیوندگاه - بند اندام.

مفصّلاً : به گستردگی- به درازا -بی شمار.

مفقود: گم شده- ناپدید- ناپیدا-  نیست.

مفقود الاثر: گم شده- ناپیدا- ناپدید.

مفقود شدن: ناپدیدشدن-گم شدن- ازدست رفتن.

مفلس: بی چیز- تنگدست - مستمند.

مفلوک: بیچاره- بی چیز- تهیدست.

مفهوم: دریافته- چم.

مفید: سودمند- سودبخش - بارور.

مقابل: رو به رو- رویارو- رو در رو- برابر.

مقابله: رویارویی- درگیری - ستیز.

مقاتله: کارزار- زد و خورد - کشتار.

مقادیر: اندازه ها - چند و چون ها.

مقاربت: نزدیکی- بهم نزدیک شدن.

مقارن: همزمان- نزدیک- پیرامون.

مقاصد: آماج ها - کام ها - آرزوها.

مقاطعه: پیمانکاری.

مقاله: نوشتار- گفتار- نامه - سخن.

مقام: پایه - پایگاه- اورنگ- جا.

مقاوم: پایدار- استوار- پابرجا.

مقایسه: هم سنجی- سنجش- برابری.

مقبره: گور-گورستان- مغاک- دخمه.

مقبول: شایسته- پسندیده- دلپذیر.

مقتدا: پیشوا- رهبر.

مقتدر: توانمند- نیرومند - زورمند.

مقتصد: میانه رو - سخت گیر.

مقتضی: شایسته- در خور-درخواست شده.

مقتضی زمان: درخور زمان- شایسته زمان- خواسته ی روز.

مقتول: کشته.

مقدار: اندازه- پیمانه- مایه.

مقداری: اندکی- اندازه یی- پاره یی.

مقدّر: سرنوشت - اندازه کننده.

مقدّس: پاک- پاکیزه - پارسا- ورجاوند.

مقدّم: پیشگام - پیشرو- پیشتاز.

مقدمه: سرآغاز- پیش گفتار- دیباجه.

مقدمه چینی: زمینه سازی-زمینه چینی- آغازگری.

مقدور: انجام پذیر- اندازه گرفته شدنی.

مُقرّ: خستو- پذرفتکار.

مَقّر: ماندگاه - جایگاه - زیستگاه.

مقرّب: گرامی دارنده - گرامیدار- گران ارج - فرمند.

مقّرر: فرمان داده- دستوری- فرموده.

مقرّری: دستمزد - کارمزد - پاداش.

مقرّرات: آیین ها - روش ها - شیوه ها.

مقروض: بدهکار- وامدار.

مقرون: نزدیک- پیوسته.

مقسّم: بخش کننده - بخشاگر.

مقسوم: بخشی- بخش شده- بهره.

مقصد: آماجگاه - خواستگاه- کرانه.

مقصود: خواسته- آرمان- آرزو.

مقصر: بزه کار- گناهکار- لغزش کار.

مقطّر: چکیده- چکه چکه.

مقطّع: بریده بریده - تکه تکه - سوده.

مقطع: برش.

مقطوع: بریده- گسسته- جداشده.

مقعر: کاو- گود- تودار.

مقّلَد: پیشوا - رهبر.

مقّلِد: پیرو- مانشگر- بازیگر- دلغک.

مقنّی:کاریزکن- کنادگر- لایروب.

مقوّا: کاغذ سفت و سخت.

مقوّی: نیرو بخش- توانبخش- تواننده.

مقوِّم: ارزیاب.

مقهور: باخته- شکست یافته- ازپا در آمده.

مقیاس: اندازه- سنجش- انگاره.

مقیّد: پایبند - پای بست - دربند.

مقیم: ماندگار- زیستور- باشنده.

مکاتبه: نوشته - نامه - نامه نویسی.

مکّار: دغلباز- فریبکار.

مکافات:کیفر- سزا - پادافره.

مکالمه: گفت و شنید- گفتگو.

مکان: جا - جایگاه - زیستگاه.

مکتب: دبستان- دبیرستان- آموزشگاه.

مکتوب: نوشته شده- نامه - نگاشته.

مکث: درنگ- ایست.

مکدّر: رنجیده - دلآزرده - دلتنگ - دل افسرده - غمگین.

مکر: فریب - ترفند - دغلی - کلک.

مکرر: دوباره - باز- پیاپی- پشت سرهم.

مکعّب: توان سوم- شش پهلو.

مکفی: بسنده- بس.

مکنت: سرمایه- دارایی- توانگری.

مکمّل: تمام کننده- پایا ن ده.

ملاّح: دریانورد-کشتیبان- جاشو- ملوان- ناخدا.

ملاحظه: نگاه کردن- نگریستن - نگرش.

ملاطفت: مهربانی- نیکویی و نرمی - نوازش - مهرورزی - خوش خویی - نیک رفتاری.

ملاقات: دیدار- یکدیگر رادیدن- بهمرسی.

ملاک: مایه- بنیان- پایه.

ملال: اندوه - تنگدلی- ناآرامی - دلگیری - افسردگی.

ملامت: نکوهش- سرزنش.

ملایم: سازگار- آرام- نرم- سست.

ملبّس: پوشیده- جامه برتن- جامه دار.

ملایک: فرشتگان.

ملّت: مردم- مردمان- شهروندان.

ملتزم: همراه - همدم - همیار.

ملتفت: آگاه - دریافت کننده.

ملتهب: پرخروش- پرشور- شوریده - سوزان - آشفته - فروزان.

ملحق: پیوست- پیوسته- وابسته.

ملحق شدن: پیوستن- وابسته شدن.

ملجأ: پناگاه- پناه - پشت و پناه.

ملزم: ناگزیر- ناچار- وادار.

ملزم کردن: واداشتن- ناگزیرنمودن.

ملعون: نفرین شده - رانده شده - گجسته - گجستک.

ملفوظ: سخن گفته شده - آواپذیر- آوایی.

ملغی: برکنار- بی اثرشده - برافتاده - ازمیان رفته.

مِلک: دارایی - خواسته - هیر، دستکَرت، خواستک.

مَلِک: پادشاه - شهریار - فرمانروایی.

مَلِکه: شهبانو - شهربانو.

ملکوت: شکوه خدایی - سپهر -جهان بالا.

ملل متحده: کشورهای هم پیمان - کشورهای همبسته.

ملوک الطوایفی: تیره شاهی - تیره فرمانی - هرکه هرکه.

ملودی: (فر) - آهنگ - نوا.

ملول: افسرده - اندوهگین - پژمرده - دلتنگ - آزرده.

ملّی: مردمگرا- توده گرا- میهن پرست.

ملیحه: نمکین- نمکدار- گندمگون.

مُلیّن: نرم کننده - نرم گرداننده - نرمش دهنده.

ممانعت: پیشگیری- بازداری.

ممتاز: گزیده - برتر- سرآمد - والا.

ممتحن: آزمایش کننده- آزماینده- آزمون گر.

ممتد: درازشده - کشیده.

ممتنع: نشدنی- ناشدنی.

ممدّ: یاریگر- یاری دهنده.

ممدوح: ستوده.

ممزوج: آمیخته شده- درآمیخته - درهم شده - درهم سرشته.

ممکن: شدنی- روا - شایا - آسان - انجام پذیر.

مملکت: کشور- سرزمین- مرزو بوم.

مملو: آکنده- لبریز- سرریز- لبالب- مالامال.

ممنوع: بازداشته- ناروا- ناشایا- نشدنی.

ممنوع الخروج: ا زرفتن باز داشتن-پیشگیری از بیرون رفتن.

ممنوع الورود: از آمدن باز داشتن-پیشگیری از آمدن به درون.

ممیزی: وارسی - رسیدگی - بازدید.

ممنون: سپاسگزار- سپاسگر- سپاسمند.

من بعد: پس ازاین - ازاین پس.

من حیث المجموع: روی هم رفته.

من غیرمستقیم: ناراسته.

مناجات: راز و نیاز- رازگفت(آ) - رازگویی.

منازعه: زد و خورد - ستیزگری - ستیزه کردن.

مناسب: درخور- شایسته - فراخور- بایسته - پسندیده.

مناظره: هم گویی - گفتگو - گفت وشنود با سروده.

مناعت: زرین بودن - استواربودن - بلند نگر بودن - برین منشی(ف پ).

مناعت طبع:  بزرگواری - ارجمندی - والا نگری.

منافق: دورو- دوبهمزن- دروغگو.

مناقصه: ارزان خری- کاهش گری - کم بهایی.

منبّت، منبّت کاری: برجسته کاری- کنده کاری- رویاننده- رستن گاه گیاه.

منبسط: گسترده- گشوده.

منبع: سرچشمه- آبشخور- خاستگاه.

منّت: سپاس - ستایش - نکویی.

منّت کش: نازکش- خواری کش- درخواستگر.

منتخب: برگزیده- به گزین- بهینه.

منتشر: پخش- پراکنده - چاپ - گسترده - فاش.

منتظر: چشم به راه - نگران.

منتفی: ازمیان رفته- نیست شونده- دورشونده - یکسوی گردنده- نابود.

منتهی: پایان رسیده - انجامیده- پرداخته.

منجر: کشیده شونده- کشیده -پایان یافته.

منجّم: ستاره شناس- اختر شناس.

منجمد: بسته شده- یخ بسته.

منجوق: ریز مُهره- مُهرک ریز-گوی های ریز.

منجی: رهاننده

منحرف، منحرف شدن: گمراه-کجرو- ازراه بدر رفته. ازراه به در شدن - به بیراهه رفتن - گمراه شدن.

منحصر: تک - یگانه - تنها - یکتا- دربست - ویژه.

منحل: برچیده- ازمیان رفته - نابود - نیست.

منحنی: خَم- کوژ- کج - کمانی.

منزجر: - بیزار- رویگردان- باز ماننده- باز ایستنده- رانده شده- ترسانده شده.

منزل: خانه - سرا - کاشانه - کلبه.

منزلت: پایگاه- ارج - والایی - فرمندی - شکوه.

منزوی: گوشه گیر- گوشه نشین - کناره گیر.

منسوب: خویش- خویشاوند- پیوسته - وابسته.

منشأ: پایه- سرآغاز- سرچشمه - ریشه - خاستگاه - بن.

منشور: شوشه- فرمان- فرمان شاهی.

منشی: دبیر- نگارنده- نویسنده.

منشیگری: دبیری - دفترداری.

منصب: پایه - رده - جا - فرمندی.

منصف: دادگر.

منصفانه: دادگرانه - دادمنشانه - دادورانه.

منصرف: پشیمان - برگشته -روگردانده - بازگردنده - چشم پوشنده.

منصرف شدن: چشم پوشیدن - پشیمان شدن- روگرداندن.

منصوب: دست نشان- دست نشانده- گمارده-گماشته.

منطبق: برهم نهاده- برروی هم نهاده - یکسان همانند یکجور - همسان.

منطق: گویا- فرنود.

منطقی: فرنودی- بخردانه- دانشورانه - خردمندانه - فرزانه.

منطقه: کوی- برزن- سرزمین.

منطقه حاره: گرمسار- گرمسیر- سرزمین گرم.

منطقه معتدله: میانه سار.

منطقه منجمده: سردسیر- سردسار.

منظره: دورنما- چشم انداز- دیدگاه.

منظم: پشت سرهم - پیاپی - آراسته - پیراسته - پرداخته.

منظم کردن:آراستن- سامان دادن- ویراستن

منظور: خواسته- آرمان- آرزو.

منظومه: چکامه- چامه- سروده.

منع: باز داشتن- دورکردن- پیشگیری.

منعقد: برپاشده - بسته - استوار شده - پیمان بسته شده.

منعدم: نیست شونده - نابودگردنده - نیست و نابود.

منعکس: بازتابیده - بازتافته - واگشت - برگشته - پرتوافکن - واژگون.

منعم: بخشنده- توانگر- بهره رسان- آساینده.

منفجر، منفجرشدن: ترکنده- ترکیده شدن- شکافته-گشوده- پاره شدن- پوکیدن.

منفجر کردن: ترکاندن- کفتانیدن.

منفذ: روزن- روزنه - پنجره - سوراخ - گذرگاه - راه.

منفرد: تک- یگانه - تنها - بی مانند.

منفصل: جداشده- جداگشته-گسیخته.

منفعت: سود- بهره.

منفعت جو: سود جو.

منفک: بازشده - رها شده- جدا.

منفور: ناپسند- نکوهیده - بیزارشده - ازچشم افتاده - گجستک.

منفی: نیست شده- دور کرده شده.

منفی بافی: پوچ گویی- بیهوده بافی.

منقار: نوک- نوک پرنده.

منقبض: گرفته- درهم فشرده.

منقرض: ازهم پاشیده - نابود- برکنار-سرنگون.

منقل: آتشدان.

منقلب: آشفته- شوریده- پریشان- برانگیخته.

منقلب شدن: دگرگون شدن-خشمگین شدن.

منقوش: نگاشته- کنده شده- نگارشده.

منقول: جابجا شده -بازگفته - برگرفته.

 منکر: ناپذیرا- ناباور.

منکسر: شکسته- شکسته شونده - درهم شکسته.

منوال: روش - شیوه - روند - روال - گونه - بربست.

منوط: وابسته(ل) - آویخته.

منوّر: پرفروغ - پردرخشش.

منهدم: ویران- فروریخته - فروپاشیده.

موّاج: پرخیزاب- خیزابه دار-خیزابدار-شکن گیر- خیزابه گیر.

مواجب: ماهانه- مزد-کارمزد.

مواجه: رویارو- دچار.

مواجهه: رویارویی - دچاری.

مواد: ماده- ماتک.

مواد اوّلیه: ماتکان بنیک.

مواد مخدّر: خواب مایه - لخت مایه.

مؤاخذه: بازخواست.

موازی: همراستایی- همپایی- همسویی.

موازنه: هم وزن کردن - برابر کردن.

مواصلت: پیوند - پیوند زناشویی.

مواظب: نگهبان- نگهدار- دیدبان- دیدور.

مواظب بودن: هشیار- آگاه بودن- بیمناک بودن.

مواظبت: پاییدن- نگهبانی کردن- رسیدگی کردن - تیمار کردن.

موافق: همراه- همدست- هم اندیش- هماهنگ- یکدل- همداستان.

موافقت: همسازی- همداستانی - همآوایی- همآهنگی.

مؤانسّت: همنشینی - دوستی - همدمی - همدلی - هم خویی.

موت: مرگ - مردن - جان سپردن - درگذشتن - درخاک غنودن.

مؤثر:کارگر- کارساز- کاری.

مؤخر: پسین- واپسین - فرجامی.

موجد: آفریننده - پدیدآورند.

مؤدب: باادب- بافرهنگ.

مؤدبانه: ادب مندانه.

مؤاکد: استوار- سخت- پافشاری- پابرجا.

مؤاکداً: باپا فشاری - با استواری.

مؤلف: نگارنده - نگارشگر- نویسنده - گردآورنده.

مؤمن: پارسا - پرهیزکار.

مؤنث: ماده - مادینه.

مؤید: کامیاب - پیروز- یاری شده.

موثق: بنیادین- باوری- راست و درست - استوارداشتن.

موج: خیزآب - خیزآبه - کوهه.

موجب: انگیزه- دستآویز- شَوَند.

موجد: آفریننده - پدیدآورنده.

موجر: اجاره دهنده - کرایه دهنده.

موجز:گزینه - کوتاه سخن- چکیده - فشرده.

موجود: باشنده- یافتمند- هسته- هستیدار- هست - هستی یافته.

موجودیّت: هستی- بودن.

موّجه: پذیرفته- شایسته- روا - پسندیده.

موحش: سهمناک - بیمناک- هراس انگیز- ترسناک.

موذی: موتک- گزندرسان.

موّرب: اوریب- کج - خمیده - کژ.

موّرخ: گذشته نگار- کهن نگار.

مورد: برای- نمونه - نشانه - باره.

موردنیاز: خواسته شده- بایسته.

موزون: آهنگین- سنجیده.

موزه: (فر) گنج خانه- نمایشگاه.

مؤسس: بنیادگذار- پایه گذار-پی افکن.

موسم: هنگام- زمان - گاه.

موسمی: گاهانه - هنگامانه.

موسوم: نشان شده - نشان یافته- نامیده - شناخته - نامبرده.

موسیقی: (ی) خنیا - خُنیاک - نوا.

موسیقی دان: خُنیاگر- نوازنده.

موصوف: ستوده شده- نهاده شده- ستایش انگیز- پسندیده.

موضوع: نهاده- سخن- بن مایه- زمینه.

موعد: سررسید- هنگام- زمان.

موعد مقرر: زمان نشناخته- به هنگام.

موعظه: پنددادن- اندرز- نیک سخنی.

موعود: نوید کرده- نشناخته-مژده داده شده.

موّفق: کامروا- کامیاب - پیروزمند- کامکار، پیروز.

موّفقیت:کامیابی- کامکاری- پیروزگری.

موقّت: ناپایدار - گذرا- کوتاه زمان.-

موّقتاً: کوتاه زمان - گذرا - گذران.

موقّر: گرانسنگ- بزرگوار- ارجمند.

موقع: زمان- هنگام - گاه.

موقوف: وانهاده- بازداشته - بازمانده.

موقوفه:دهش در راه خدا.

موکول: سپرده- نهاده- بسته.

مولانا: راهبر- سرور.

مولد: زایا

مومیا: مومی.

مونس: همدم- همدل- همنشین.

موهبت: دهش- بخشش- داده.

موهوم: پوچ - پنداری- انگاری.

مهابت: سهمگینی- سترگ- ترسانیدن.

مهاجر: بوم رها- خانه رها-دوراز میهن.

مهاجرت: بوم رهایی- ترک میهن.

مهاجرت پرندگان: فراپروازی.

مهاجم: تک- تاخت- تازنده.

مهارت: چیره دستی- زبردستی- کاردانی.

مهلک: کشنده.

مهد: گهواره - زادگاه.

مهذب:  پیراسته - پاک - پاکیزه.

مَهر: کابین.

مهلت: زمان - درنگ - زنهار.

مهلکه: نابودگاه - نیستگاه - کشتن گاه - میدان جنگ.

مهم: باارزش- پرارج -گرانمایه- شایان.

مهمتر: برتر- والاتر- ارزشمندتر.

مهمّات: سازوبرگ- جنگ افزار.

مهمل: یاوه - چرند - پوچ - پرت و پلا.

مهمیز: فخیز- میخ آهنی بر پاشنه.

مهندس: مهندز-اندازه گیرنده.

مهندس معمار: مِهراز.

مهیا: آماده- فراهم - ساخته و پرداخته.

مهیاکردن: آماده کردن- آراستن- بسیجیدن.

مهیب: سهمناک- ترسناک- ترس آور.

مهیج: پرسوز- شورانگیز- برانگیزنده.

میّت: مرده- درگذشته - مردار.

میثاق: پیمان- پای بندی.

میراث: مانداک- بازمانده- واهشته-مرده ریگ.

میرغضب: دژخیم- گردن زن.

میزان: تراز- سنجش- همار- پیمانه.

میّسر: انجام پذیر- آسان - پذیرفتنی.

میعاد: دیدارگاه - پَشتگاه (پَشت درچم، وعده).

میل: خواست- کام-کامک- گرای

میل کردن: گراییدن.

میمنت: شگون- فرخندگی- فرخی.

 

 

 

 

 

 

ل


لاابالی: بی بند و بار- ولنگار- بی خیال.

لااقل: دست کم- دست پایین.

لابد: ناچار- ناگزیر- به ناچار.

لابیرنت: (فر) - پیچ درپیچ.

لاتاری: (فر) - بخت آزمایی.

لاجرم: ناچار- ناگزیر.

لاجرعه: به یک نوش- یکبار نوش.

لاجون: نزار- بی جان.

لازم: بایسته.

لازم الاجرا: ناگزیر- پایکَرد.

لازم بودن: بایستن، بایسته بودن.

لازم داشتن: نیاز داشتن.

لاستیک: (فر) - رویی، رویه چرخ.

لاشعور: بیخرد- نادان.

لاطایل: بیهوده- یاوه- ژاژ.

لاعلاج: بی درمان..

لاغیر: هیچ - هیچکس- نه دیگر.

لاقید: بی بند و بار- ولنگار.

لاکردار: بدکردار- بی آیین - بیدین.

لامپ: (فر) - چراغ.

لامذهب: بی دین - بی کیش.

لامسه: بساوایی.

لامع: درخشان- تابان.

لایتناهی: بی پایان - بیکران.

لایزال: جاوید - پاینده - بی پایان.

لایحه: پیشنهاد نامه- نیساک.

لایحه قانونی: دات نامه- رستک نامه.

لایق: شایسته - سزاوار- درخور.

لاینحل: ناگشودنی- چاره ناپذیر.

لاینفک: پیوسته- جدایی ناپذیر.

لاینقطع: پی در پی- پیوسته - پیاپی.

لئیم بودن: پست، فرومایه بودن.

لایموت: پاینده- ماندنی- جاویدان.

لباده: بلند جامه - چوخا.

لباس: جامه - پوشاک - رخت.

لباس دوز: درزی - درزیگر- جامه دوز.

لباس شوی: گازر- رختشوی.

لباس فروش: پوشاک، جامه فروش.

لباّف: زیلو باف - جوال دوز.

لبنیات: فرآورده های شیری- جیوان

لثه: گوشت دندان- پایه- بج- ژَم.

لَج: ستیزه - پافشاری - سرسختی.

لجباز: یکدنده- پافشاری کننده.

لجاجت: ستیزه- سرسختی کردن.

لجام: لگام- افسار.

لحاظ: نگرش- نگر - دید - رو.

لحاف: روانداز- زبر پوش- دَواج.

لحظه: دم- یکدم - یک نگاه.

لحد: گور- آرامگاه.

لحن: آوا - آواز- نوا - آهنگ.

لحیم کاری: جوشکاری- جوش دادن.

لذا: زیرا- از اینرو- چونکه.

لذّت: مزه - گوارایی - خوشی.

لذّت بردن: خوشگذرانی- شادی کردن.

لذیذ: خوشمزه - گوارا.

لزج: چسبناک- چسبنده- لغزنده.

لزوم: بایست- بایسته.

لسان: زبان.

لژ: (فر) - فرگاه.

لطافت: نرمی- نازکی.

لطیف: نرم- نازک.

لطف: نرمی- نیکویی.

لطف: مهرورزیدن- نیکویی کردن.

لطفاً: مهرورزیده- از روی مهر.

لطمه: آسیب - گزند - زیان.

لعاب: لایه آب - آب لایه.

لعن: نفرین کردن - دشنام دادن.

لعنت: نفرین- دشنام.

لغت: واژه.

لغت تخصصی: دانشواژه.

لغت نامه: واژه نامه - فرهنگنامه.

لُغُز: یاوه گویی- لیچارگویی.

لغو: سخن بیهوده - یاوه - هرزه.

لغوکردن: بهم زدن- پیمان شکستن.

لفظ:  سخن - گفته - گفتار.

لق: نااستوار- سست.

لقاء: روی- چهره.

لقاح: آبستن، بارور شدن.

لقب: فرنام برنام.

لقمه: نواله- گُراس.

لک لک: بَلارَج - اَچوپیل.

لکن: زیرا- ولی- چون- مگر.

لکنت: زبان گرفتگی - تپُغ.

لکنت داشتن: تُپُغ زدن.

لمس: مالش- بساوایی- شل و افتاده.

لمس کردن: بساویدن- بسودن.

لنف: آب میان بافت.

لوا: درفش- پرچم.

لوازم التحریر: نوشت افزار.

لوتو: (ای) - بخت- بخته.

لوث شدن: ازمیان رفتن- ازمیان بردن.

لوح: تخته سنگ - تخته.

لوزه: بادامک.

لول: (فر) رده - رج- فراز- تراز.

لوءلوء:  مروارید- مروارید درخشان.

لهجه: گویش.

لهو ولعب: هرزگی- زنبارگی- بدکاری.

لیاقت: شایستگی- سزاواری- برازندگی.

لیسانس: (فر) دانشنامه - پروانه.

لیست: (فر)پهرست - سیاهه.

لیف: کیسه ساوُن - پُرز.

لیل و نهار: شب و روز.