غ
غائب، غایب: ناپیدا- نادیده- نهان.
غائله، غایله: غوغا - شورش - آشوب.
غایی: پایان- فرجام - سر انجام.
غار: کنام- شکاف درکوه.
غارت: تاراج- چپاول.
غارت کردن: تاراج، چپاول کردن.
غارت زده: تاراجیده.
غارتگر: تاراجگر- راهزن- چپاولگر.
غاصب: ربایشگر- ستمگر- دست یازنده.
غافل: بی خیال- فراموشکار- ناآگاه.
غافلانه: ناآگاهانه- فراموشکارانه.
غافلگیر: ناگه گیر- مچ گیر.
غالب: چیره شونده - برتر- توانا.
غالبا: چه بسا- بسیار- بسی- بیشتر.
غامض: پیچیده - سخت - دشوار.
غایت: پایان- فرجام - سرانجام - اوج.
غبار: گرد-گرد و خاک-گرت.
غبارآلود: گرد آلود- گَرتی.
غبطه: آرزومند- دریغ- افسوس.
غبغب: زیر زنخ - زنخک.
غبن: فریب- زیان- گزند - گول.
غّدار: بدکار- نا بکار- بد سرشت - بد نهاد - ستمکار.
غدر: فریب- نابکاری- پیمان شکنی- دورویی.
غده: دژپیه
غذاء: خوراک- خورش- خوردنی.
غذای صبح: ناشتایی- چاشت.
غذای روزانه: روزی.
غذای شب: شام.
غروب: شامگاه
غربزدگی: فرنگی بازی- فرنگ زدگی.
غربال: گربال- الک- نرم بیز.
غربال کردن: الک کردن- بیختن.
غربت: دورشدن- کاشانه دوری.
غرس: کاشتن- نهال کاری- درخت نشاندن.
غرَض: کینه - دشمنی - بد اندیشی.
غرض آلود: بد خواهانه - کینه توزانه.
غرض ورز: کینه ورز.
غرغره: خرخره- آب درگلوگردانیدن.
غرفه: بالا خانه - کلبه - تیمچه.
غرق: مردن درآب- ازدست رفتن.
غرقاب: آب ژرف- گرداب.
غرور: خودخواهی- خود پسندی.
غرور انگیز: شورانگیز - فرتاب.
غرور جوانی: خود پسندی جوانی-جوش جوانی- شورجوانی.
غرّه: خودخواه - خود پسند.
غریب: دورافتاده - بی کس- دور از کاشانه - دور از زادگاه.
غریب پرست: بیگانه پرست
غریبه: بیگانه- ناآشنا - ناشناس.
غریدن: خروشیدن- فریاد زدن.
غریزه: سرشت - نهاد - خوی.
غریزه طبیعی: زاد سرشتی- خواسته نهادی.
غریق: فروشده در آب - فرورفته.
غزال: آهو- آهوبره.
غزل: چامه- چکامه - سروده - ترانه.
غش: کینه - سیاه دلی - شیله پیله - بیهوشی - مدهوشی.
غشاء: پرده - پوشش - روکش.
غصب: دستیابی- دست اندازی-زور ستانی.
غضب: اندوه - تند خویی- خشم.
غضبناک: خشمناک- خشمگین.
غضب آلود: برآشفته- خشم آلود.
غفلت: فراموشکاری- از یاد بردن- فروگذاری.
غفلتاً: ناگهان- ناگاه - سرزده.
غلّات: دانه های خوراکی-گندم - جو - برنج - ارزن- ذرت.
غُلّ: زنجیر- پای بند - بند.
غلاف: نیام.
غلام: برده - سرسپرده.
غلَبه: چیرگی- چیره شدن- پیروزمند.
غلط: نادرست- نا راست.
غلط انداز: گول زن.
غلط غلوت: سراسر نادرست.
غلطی: نابجا - نادرست.
غلظت: درشتی- سفتی- پرمایه.
غلّو: گزافه گویی- لاف زنی.
غلیان: جوش
غم: اندوه - اندوهگین - زاری.
غمزه: کرشمه - ناز.
غنی: توانگر، بی نیاز- سرمایه دار.
غنیمت: پروه- چاپیده- دست برد.
غوّاص: شناگر- آب باز.
غور: درنگ- بررسی- پژوهش.
غورباقه: وزغ - غوک.
غول: دیو.
غوط: پاغوش.
غوطه ور: پاغوشیده.
غیاب: پشت سر- نهان - پنهان.
غیاباً: درپشت سر- درپنهان - درنبود.
غیب: نهان - پنهان - ناپدید - ناپیدا.
غیبگویی: پیشگویی- سرنوشت گویی.
غیبت: بدگویی - زشت یادی- پنهان- ناپدید - ناپیدا.
غیر: جز- جدا از- مگر- دیگر- دیگری.
غیراز: به جز- جزاین.
غیر ارادی: ناخواسته.
غیر ایرانی: انیرانی- بیگانه.
غیرخالص: ناویزه - ناسره- آمیخته.
غیردائم: ناپایا- گذرا- زودگذر- ناپایدار.
غیررسمی:دوستانه.
غیرشهری:روستایی.
غیرصمیمی: دورویی- دورنگی.
غیرضروری: نابایست.
غیرطبیعی: ناسرشتی.
غیرعادلانه: بی داد
غیرقابل اجتناب: ناگزیر.
غیرقابل اجرا: انجام ناپذیر- پیش نرفتنی- ناپذیرفتنی.
غیرقابل اعتماد: نا اُستوان.
غیرقابل انکار: رد نکردنی.
غیرقابل تحمل: توانفرسا- جانکاه.
غیرقابل تصوّر: ناپنداشته.
غیرقابل حصول: دست نیافتنی- دور از دسترس.
غیر قابل رویت: نادیدنی.
غیرقابل علاج: بی درمان-درمان ناپذیر.
غیرقابل فسخ: بی برگشت.
غیرقابل قبول: ناپذیرفتنی- باورنکردنی- نشدنی.
غیرقابل قسمت: بخش ناپذیر.
غیرقابل نفوذ: نَشت ناپذیر.
غیرقابل وصف: ناگفتنی.
غیرقابل وصول: ناگرفتنی.
غیر قانونی: بی دادی- ناروا.
غیر کافی: نابسنده.
غیرکامل: نارسا.
غیرلازم: نابایسته- ناشاید.
غیرمادی: مینوی.
غیرمتجانس: ناهمگون.
غیرمتحرک: بی جنبش- اَجنبان.
غیرمترصد: ناگهانی- پیش بینی نشده.
غیرمترقبه: ناگهان- ناآگاهانه.
غیر متناهی: بی پایان.
غیرمتصل: نا پیوسته- سوا- جدا ازهم.
غیرمجاز: بی پروانه.
غیرمستقیم: ناراسته.
غیرمحسوس: ناسُهیدَنی.
غیرمحلول: وانرفتنی.
غیرمرعی: نادیدنی.
|
ع
عائله، عایله: خانواده.
عائله مند: پرفرزند- خانوارمند.
عابر: رهگذر- گذرکننده - رونده.
عابد: خداپرست- پرستنده.
عاج: دندان پیل- استخوان پیل.
عاجز: زبون- ناتوان- بیچاره - درمانده.
عاجزانه: با بیچارگی- زبونانه.
عاجزشدن: به ستوه آمدن-درمانده شدن- بیچاره شدن.
عاجل: شتابنده- پیشی جوی.
عادت: خوی- سرشت- شیوه- روش.
عادت کردن: خوی گرفتن- خو کردن.
عادت کننده: خوی پذیر.
عادت ماهانه زنان: دوره زنانگی-دَشتان.
عادل: دادگر - دادگستر- دادور.
عادلانه: دادگرانه - داد منشانه.
عادی: ساده - پیش پاافتاده - خوگرفته.
به روال عادی: به روال همیشگی.
عار: ننگ - شرم - آزرم.
عارض: چهره - رخ - رخسار- رو.
عارضه: بیماری- ناخوشی- رنجوری.
عارف: بینشمند- دانا- ژرف بین.
عاریت: وامی- پس دادنی.
عاریت دادن: به وام دادن.
عاریت خواستن: به وام خواستن.
عازم: رهسپار.
عاشق: دلباخته- شیفته- واله- شیدا.
عاشقانه: شیفتگانه- شوریده وار- شیداوار- دلدارانه.
عاشق پیشه: شیدا پیشه.
عاشق شدن: دل باختن- دل سپردن.
عاصی: نافرمان- سرکش- شورشگر- بستوه آمده.
عاطفه: مهر- مهربانی- مهرورزی.
عاطل: بیکار- بیهوده- پوچ- افکار.
عافیت: تندرستی- بهروزی- رستگاری.
عاقبت: فرجام- سرانجام.
عاقبت الامر: سر انجام- پایان کار.
عاقبت اندیش: دوراندیش- ژرف نگر.
عاقبت به خیر: نیک فرجام.
عاقد: پیوندگر- گره زن - پیمانگذار.
عاقل: هوشمند- اندیشمند- دانا- پخته.
عاقلانه: هوشمندوار- اندیشمند وار.
عالَم: گیتی- کیهان- سپهر گردون.
عالَم افروز: گیتی افروز- جهان افروز.
عالم بشریّت: جهان هستی-جهان مردمی.
عالم ملکوت:سپهرگردون- جهان دیگر.
عالم غیب: جهان نادیده.
عالی: برتر- والا- ارجمند.
عالی تبار: والا تبار- والا نژاد.
عالی ترین: بهترین- برترین- والا ترین.
عالی رتبه: بلند پایه-گرانمایه.
عالی قدر: پر ارزش- پر بها- والاجاه.
عالی مقام: بلند پایه- ارجمند.
عالی نژاد: والا نژاد - والاگهر.
عالی نسب: والاتبار- والانژاد.
عالی همّت: بزرگوار- والامنش.
عالیجناب: بزرگوار-گرانمایه- ارجمند.
عام، عامه: توده- مردم- همه- همگان
عامداً: آگاهانه - دانسته - به دلخواه.
عامل: کارگذار-کاردار- پیشکار.
عاید: درآمد- سود- بازدهی- باز گشته.
عایدی: درآمد- سود- بهره.
عایق: بازدار- بازدارنده- پیشگیر-نارسانا.
عبادت: پرستش- نیایش.
عبادت کردن: نیایش کردن- ستودن- ستایش کردن.
عبادتگاه: نیایشگاه - پرستشگاه - مَزکَت.
عبارت: گزاره فراز- سخن.
عبارت پردازی: سخن پردازی- سخن بیمایه گویی.
عبث: بیهوده- پوچ - بی ارزش- بیمایه.
عبد: بنده- برده- زر خرید.
عبرت: پند- آموزش- اندرز- آموزه.
عبور، عبور کردن: گذر- گذشتن- گذر کردن- ردشدن.
عبور و مرور: رفت و آمد - آمد و شد.
عبورگاه: گذرگاه.
عبوس: اخمو- ترشرو.
عِتاب: خشم - سخن تند - سرزنش - پرخاش - تشر.
عتیق: کهنه - دیرینه - باستانی.
عتیقه: کهن- باستانی- پارینه- باارزش.
عَجب: شگفتی- شگفت آور- شِگرف - شگفت انگیز.
عُجب: منی- خودستایی- خودبینی.
عَجبا: شگفتا.
عجز: ناتوانی- درماندگی- بیچارگی.
عجله: شتاب- چابکی- تندی- تیزی.
عجله کننده: شتابگر
عجله کردن: شتافتن - شتاب کردن.
عجم: گُنگ- کر ولال- ایرانی.
عجوزه: پیر- درهم شکسته - فرتوت.
عجول: شتابگر- شتابزده- ناشکیبا.
عجولانه: شتابان- سراسیمه.
عجیب: شگفت انگیز- شگرف.
عجیب الخلقه: شگفت آفریده.
عجین: آمیخته- درهم شده.
عِداد: شمار.
عدالت: دادگری- دادگستری- دادوری.
عدالت اجتماعی: یکسانگری- برابری - همسانی.
عدالت پیشه: دادمند - دادپیشه.
عدالتخانه: دادگستری.
عداوت: دشمنی- کینه توزی - کین - ستیزه جویی.
عدد: شمار شماره.
عددنویسی: شماره نویسی.
عدس: دانجه - دانژه - وِنوک- وینوک.
عدسی: مِژوک.
عدسی دوربین: بُلُسیک.
عدل: نیم خروار - لنگه بار.
عدل بندی: بسته بندی - بار بندی - لنگه بندی.
عدل: داد - داوری - دادمندی.
عدلیه: دادگستری.
عدم: نابودی- نبود - نِیستی.
عدم آسایش: نیاسودگی.
عدم احترام: بی ارجی.
عدم استعداد: بیکارگی.
عدم اعتماد: بد گمانی - نا باوری.
عدم امکان: نا شدنی- ناتوانی.
عدم پیشرفت: شکست - ناکامی.
عدم موّفقیّت: ناکامی - ناکامیابی.
عدم واقعیّت: ناراستی- نادرستی.
عدم وجود: نابودی- نیستی.
عَدن: بهشت.
عدو: دشمن- بدخواه - کینه ور.
عِدّه: گروه - دسته- جرگه.
عدّه ای:گروهی- دسته ای- تنی چند.
عذاب: آزار- رنج - شکنجه.
عذاب الیم: رنج جانگاه- آزار دردناک - شکنجه ی سخت.
عذاب روح: آزار روان - شکنجه روان.
عذر: پوزش - بهانه.
عرابه: ارابه- گردونه.
عرب: تازی- تازیک.
عربده: فریاد- داد - جیغ - فغان.
عربده جو: ستیزه جو- آشوبگر.
عرش: اورنگ- اریکه- تخت.
عرشه: فراز کشتی- بالای کشتی.
عرش اعلی: جایگاه خدا، تخت برین.
عرصه: میدان- پهنه- میان سرای.
عرض: پهنا - پهَنای.
عرض کردن: به آگاهی رسانیدن - گفتن
عرضحال: دادخواست - دادنامه.
عُرضه: جُربزه- کاردانی- شایستگی.
عُرضه داشتن: جُربزه داشتن-کاری بودن.
عَرضه: نمایش- پیشنهاد - نشان دادن.
عَرضه کردن: هویدا کردن- نمایاندن.
عَرعَر: اَراَر- آوای خر.
عُرف: روش همگانی- روال- شناخته - پذیرفته.
عِرق: خوی- اندیشه - ریشه - گوهر.
عِرق ملّی: شورمیهن پرستی.
عَرق: می- باده- آب زر.
عَرَق: آبدانه - تن خیس - تَرتنی.
عُروج: برآمدن - بالاروی - بالایش.
عروس: اروس.
عروسی: اروسی- زناشویی.
عروسک: اروسک- بازیچه دختران.
عُروق: رگ ها.
عُریان: برهنه.
عریض: پهناور- گشاد - گسترده.
عریض و طویل: پت و پهن - گَل و گشاد - وِلَنگ و واز.
عریضه: دادخواست- دادنامه.
عریضه نگاری: نوشتن دادخواست نامه.
عِزّ: ارزش- ارج- والایی- فر- ارجمندی.
عزّ و جلّ: گرامی-گرانمایه - ارجمند.
عَزا: سوگ- سوگواری.
عزب: بی همسر- تنها - یکه.
عِزّت: ارجمند- ارج - گرامی داشتن.
عزل: برکناری- بیکار کردن.
عزم: آهنگ- پابرجایی- پایداری.
عزم کردن: آهنگ کردن- خواستن.
عزم جزم: استوارآهنگ- پابر جا.
عزیز: گرامی- گرانمایه - ارجمند.
عزیز دردانه: یکی یه دونه - دُردانه - لوس.
عزیز کرده: نازکرده- نازنین- نازدانه.
عزیمت: رهسپاری- راهی گشتن-براه افتادن.
عُسّرت: تنگدستی- تهیدستی- مستمندی- تنگنایی - درماندگی.
عسکر: سپاه- لشکر
عسل: انگبین- انگپین.
عشاء: شامگاه.
عُشر: ده یک- یک دهم.
عِشرت: کامرانی- خوشگذرانی.
عشره: دهه
عشق، عشق بازی: دلدادگی- شیفتگی- دلباختگی- شیدایی.
عشوه: کِرشمه - غمزه.
عشوه گر: باکرشمه- باناز - لَوند.
عشیره: تیره- تبار- خانوار- دودمان.
عصا: چوبدستی- دستواره - چوپ.
عصاره: افشره- فشرده - شیرابه.
عصاره گرفتن: افشردن- شیره گرفتن.
عصب: پی.
عصبی: تندخویی- بدخوی - پرخشم.
عصبانی: خشمگین- جوشی - تندخو.
عصر: پس از نیمروز- پیش از شامگاه - زمان - روزگار.
عصرحجر: پارینه سنگی.
عصرانه: خوراک پس از نیمروز.
عُصیان: سرکشی-گردنکشی- سرپیچی.
عضله: ماهیچه.
عضو: اندام - هموند - هم پیمان.
عضوخانواده:خودی- خودمانی- ازخود.
عضویّت: هموندی.
عطاء: دهش- بخشش.
عطاکردن: بخشیدن- بخشایش-ارزانی داشتن.
عطّار: خوش بو فروش.
عطر: بوی خوش- خوشبوی.
عطارد: ستاره تیر- دبیرسپهر.
عطسه: اتسه- شنوسَک.
عطش: تشنگی- تشنه شدن.
عطف: بازگشتن - بازگشت - با نِگرش.
عطف به ماسبق: برگشت به گذشته - بازگشت به گذشته.
عطوفت: مهربانی- دوستی- مهرورزی.
عطیّه: بخشش- دهش- پاداش- شادمانه.
عظمت: بزرگی - بزرگ منشی - بزرگواری - فر- شکوه - شکوهی.
عظیم: بزرگ- سُترگ- والا- تنومند- پرشکوه.
عظیم الجثه: تناور- تنومند.
عفاف: پاکی- پارسایی - پاکدامنی- پرهیزکاری - شَرم.
عفریت: دیو- اهریمن- غول.
عفو ، عفو کردن: بخشودن- بخشیدن- بخشایش- چشم پوشی.
عفو بین المللی: بخشش جهانی.
عفونت: گندیدگی- بدبو شدن- پلشتی.
عفیف: پرهیزکار- پارسا - پاکدامن.
عُقاب: شاهین - باز- همای.
عقب: پی- دنبال- پس- پشت.
عقب افتادن:دیر کرد.
عقب انداختن: پس انداختن-امروز و فردا کردن.
عقب بردن: پس کشیدن- پس بردن.
عقب زدن: پس زدن.
عقب کردن: دنبال کردن.
عقب گرد: پسگرد.
عقب ماندن: باز ماندن- واماندن.
عقب نشینی:واپس نشینی- پس رفتن.
عُقبی: رستاخیز- روز واپسین- جهان دیگر.
عقد: پیمان- پیوند - بستن- گره زدن.
عقد ازدواج: پیمان زناشویی.
عقد نامه: پیمان نامه.
عقده: گره- پیچیدگی- گره روانی.
عقده ای: کیته توز- بیمار روانی.
عقده حقارت: خود کم بینی-خود کوچک بینی.
عقده روانی: سرخوردگی- سرکوفتگی - گره روانی.
عقرب: کژدم.
عقربه: پَرَک.
عقل: هوش- دانش- خرد- دانایی.
عقل کلّ: خرد سالار- خرد بزرگ.
عقلانی: خردمندانه - بخردانه.
عقل معاش: خرد زیست - خرد روزی.
عقوبت: کیفر- بادافره - سزا - پادافره.
عقیده: باور- اندیشه -رای- خواسته.
عقیق: رونوس- از سنگ های بها دار.
عقیم: نازا - ستَروَن.
عقیم کردن: نازا کردن- سترون کردن.
عکاس: رُخشگَر-فرتور گر- نگاره گر.
عکس: فرتور- نگاره - رُخش.
عکس العمل: واکنش- بازتاب.
علاج: درمان- چاره جویی.
علاج پذیر: درمان پذیر- چاره پذیر.
علاقه: دلبستگی- گرایش- دوست داشتن.
علاقه مند: شیفته- دلبسته- دوستدار- مهرورز.
علامت: نشانی- آرنگ.
علامت اختصاری:کوتاهواره -نشانه کوتاه شده.
علامت پرسش: نشانه پرسش.
علاوه: افزون- فزون- افزوده.
علاوه براین: افزون براین - وانگهی.
علت: انگیزه- دستاویز.
علت و معلول: بن و بر.
علف:گیاه- سبزه.
علف چر: چراگاه.
علف خشک: کاه.
علفزار: چراگاه - مرغزار.
عِلم: دانش- دانایی.
عَلم: درفش- پرچم - نشان.
عَلم شنگه: الم شنگه- داد و فریاد.
علم الاخلاق: دانش رفتاری - دانش فَرخوی.
علم الافکار: فرزان- دانش خِردیک.
علم الاقوال: دانش سخن.
علم الآثار: باستان شناسی.
علم الابدان: تن شناسی، پزشکی.
علم الاجتماع: دانش مردم شناسی.
علم الاحصاء: آمارشناسی.
علم التعالیم: دانش آموزش و پرورش.
علم السنه: زبان شناسی.
علم الفاظ:دانش سخن- دانش وات ها.
علم النفس: روان شناسی.
علم حقوق: داتشناسی - دانش هُدِگان.
علم جغرافیا: گیتا شناسی.
علم تاریخ: دانش گذشتگان-کارنامک شناسی.
علم تشریح: تن شناسی.
علم شریعت: کیش شناسی.
علم لدنی، (علوم ذاتی): دانش زبرین.
علم فیزیک: چیهر شناسی- گیتیگ.
علم نجوم: ستاره شناسی.
علناً: آشکارا - هویدا - به روشنی.
علو: بزرگواری - فر- والایی - ارج.
علو طبع: بزرگ منشی - فرنهادی- والا نژادی.
علو همت: بزرگ منشی.
علیا: فراسو- بالا- دست بالا.
علی البدل: جانشین- جایگزین.
علی الاصول: به درستی - به بایستگی - به روال درست - به روش
بایسته.
علی الحساب: پیش پرداخت.
علی الخصوص: بویژه.
علی السویه: یکسان.
علیرغم: بااین همه - به ناخواست.
علیل: بیمار - ناخوش - ازکارافتاده.
علیحده: جدا- جداگانه.
علیهذا: از اینرو- بنا بر این.
عمو: برادر پدر- اپدر- کاکا - کاکو.
عمارت: ساختمان - بنا.
عمّال: کارگزاران - گماشتگان.
عمامه: دستار.
عمد: خودکرد- کامکی - دانسته.
عمداً: خودکرده- خودکامگی- آگاهانه.
عُمده: کلان- فراوان- بسیار.
عمده فروش: کلان فروش- بنکدار.
عُمر: زندگانی- سال.
عمر ابد: زندگی جاوید.
عُمران: آبادی- آبادانی - سازندگی.
عُمق: ژرفا- گودی- ته- بن.
عمق مطلب: ژرفای سخن.
عمل:کنش- کردار- کار کرد.
عمل خوب: کار خوب - کار نیک.
عمل بد: کار بد - بدکرد.
عمل ضرب: زدن- درهم زن.
عملکرد: کارکرد.
عمل نکردن: به کار نبستن- انجام ندادن.
عمله: کارگر.
عملی: شدنی.
عملی، معتاد: اپیونی- نارکوکی.
عمود: راستا.
عموم: همه- همگان.
عمومی: همگانی- همه گیر.
عمّه: خواهر پدر- کاکی - توریا.
عمیق: ژرف گود.
عمیقانه: ازته دل- ژرفانه.
عنان: دهنه - لگام - افسار- لجام.
عنبر: انبر- شاهبوی.
عناد: دشمنی - ستیز- لجبازی.
عنایت: مهرورزی- مهربانی- بزرگواری.
عنتر: انتر- جانور.
عندلیب: بلبل- هزار دستان.
عنصر: ماده- مایه- آخشیج.
عنفوان: آغاز - سرآغاز.
عنقا: سیمرغ - مرغ افسانه یی- سئنه.
عنقریب: بزودی- به همین نزدیکی.
عنکبوت: کارتنک- تارتنک - تَنَک.
عنوان: برنام - فرنامه - پیش گفتار- دیباچه - سرآغاز.
عوارض گمرکی: باج مرزی.
عوارض مالیاتی: باج افزونی.
عوارض متفرقه: خرده باج
عوام: مردمان- مردم کوچه و بازار.
عوام فریب: مردم فریب - نیرنگ باز.
عودت: برگشت- بازگشت.
عودت دادن: برگشت دادن- پس فرستادن - برگرداندن.
عور: لخت- برهنه - تهی- بی جامه.
عوض: جانشین- به جای - جایگزین.
عوض شدنی: جایگزین شدنی.
عوض و بدل: پایاپای- داد و ستد.
عوضی: نا درست - بی ریشه.
عهد: پیمان- سوگند.
عهدنامه: پیمان نامه.
عهد شکن: پیمان شکن.
عهد دقیانوس: زمان کهن- زمان دگیانوس.
عیادت: دیدار- بازدید - بیمار پرسی.
عیار: سنجش- سنجه- آزمون.
عیّار: اییار- جوانمرد.
عیّاش، عیّاشی: خوشگذران- کامجو.خوشگذرانی- کامجویی.
عیال: همسر- زن و فرزند.
عیالوار: پرفرزند - فرزندمند.
عیان: آشکار- آشکارا- روشن- هویدا.
عیب: بدی- لغزش - کمبود- خُرده.
عیب پوش: بدی پوش- کاستی پوش.
عیب جویی: نکوهش- خرده گیری.
عیب جویی کردن: خرده گرفتن- نکوهیدن.
عیب دار: بد- کاستی دار- دارای کمبود.
عید: جشن- شاد روز.
عیدتان مبارک:جشن تان شاد باد- نوروزتان پیروز.
عید نوروز: جشن نوروز.
عید ولادت: جشن زاد روز.
عیدی: شادیانه.
عیسوی: ترسایی.
عیش: خوشی- خوشگذرانی- شادی.
عیش و عشرت: خوشی وخوشگذرانی- شادی و سر مستی
عین: دیده - چشم.
عیناً: مانند - همانند.
عینک: آینک- چشمک- آیینک.
|