ق


قاب: چارچوب - چاربر- دورک.

قاب عکس: فرآویز.

قاب عینک: دورک.

قابل: درخور- سزا وار- شایسته - بایسته - روا.

قابل اتساع: گستردنی- گسترش پذیر.

قابل اجراء: انجام پذیر- پیش بردنی.

قابل احتراق: سوزا.

قابل ارتجاع: کشان.

قابل استیناف: پژوهش پذیر.

قابل اشتعال: افروختنی.

قابل اطمینان: باورپذیر- شایان باور.

قابل اعتراض:خرده پذیر-پرخاش پذیر.

قابل اعتماد: باور پذیر- استوان.

قابل اغماض: چشم پوشیدنی- گذشت پذیر- بخشش پذیر.

قابل امتداد: کشش پذیر.

قابل امتزاج: آمیختنی.

قابل انبساط: گسترده پذیر-فراخ پذیر.

قابل انتخاب: برگزیدنی.

قابل انتشار: پخش کردنی.

قابل انتقاد: بررسی پذیر- نکوهیدنی.

قابل انتقال: واگذاشتنی.

قابل انحلال: بر چیدنی.

قابل انحناء: خَم پذیری- خَم شدنی.

قابل انعطاف: خَم پذیر.

قابل انعقاد: پیوند پذیر- بربستنی.

قابل انعکاس: واگشتنی.

قابل انقباض: فشردنی- تُرنجیدنی.

قابل انکسار: شکن پذیر.

قابل بودن:شایسته بودن- سزاوار بودن.

قابل پسند: پسندیدنی.

قابل پیرایش: پیراییدنی.

قابل تأدیه: پرداختنی- باز دادنی.

قابل تأویل: نا بش پذیر.

قابل تبدیل: واگردا پذیر.دگرگونی پذیر.

قابل تجربه: آزمایش پذیر- آزمودنی.

قابل تجزیه: تکه تکه شدنی- لَختش پذیر.

قابل تحسین: ستودنی.

قابل تحلیل: وارفتنی.

قابل تردید:  گمان پذیر.

قابل تصعید: دودشدنی- بالا رفتنی.

قابل تعلیم: آموزش پذیر.

قابل تغییر: دگرگشتنی.

قابل تفویض: سپردنی.

قابل تقسیم: بخش شدنی.

قابل تمسخر: دست انداختنی - خندیدنی.

قابل تمیز: فرجام پذیر.

قابل توجه: دیدنی- تماشایی.

قابل حلّ: برگشودنی- آب شدنی.

قابل حیات: ماندنی- زی پذیر.

قابل خوردن: خوردنی- خوراکی.

قابل درک: دریافتنی.

قابل ذکر: گفتنی.

قابل ذوب: گداختنی- گدازش پذیر.

قابل رجوع: بازگشت دادنی.

قابل زرع:کشت پذیر- کِشتنی.

قابل ستایش: ستودنی.

قابل سرزنش: سرزنش کردنی.

قابل شرب: آشامیدنی.

قابل فرجام: فرجام پذیر.

قابل فرض: انگاشتی.

قابل فسخ: گسستنی- گسست پذیر.

قابل فیض: بهره پذیر.

قابل قبول:  پذیرفتنی- باورکردنی.

قابل قسمت: بخش پذیر.

قابل قیاس: سنجیدنی.

قابله: ماما- زایمانگر.

قابلمه: (ت)دیگ خوراکپزی-کماجدان.

قابلیّت: شایستگی- سزاواری.

قابلیّت داشتن: سزاواربودن- شایستگی داشتن.

قابلیّت حرکت: جنبش پذیر- توانایی جنبش.

قاپزدن: (ت) ربودن- کف زنی.

قاپو: (ت) دروازه.

قاتق: (ت) خورش - ماست.

قاتل: کشنده- جان ستان- آدمکش.

قاتی: (ت) درهم.

قاتی پاتی: (ت) درهم بر هم.

قاتی شدن: (ت) درهم شدن.

قاچاق: (ت) نهان فروشی-پنهان فروشی.

قاچاق شدن: (ت)گریختن- دررفتن- رهاکردن کار.

قاچ: (ت) ترک- بُرشه- شکاف - برش.

قاچ دادن: (ت) برِش دادن- تکه تکه کردن.

قاچ خوردن: (ت)تَرک برداشتن.

قاچاقچی: (ت) نهان فروش-گریزگر.

قادر: توانا- نیرومند.

قادر بودن: توانستن.

 قادر مطلق: خدای توانا- توانای یله.

 قادسیه: کادوسی- نام دهی از ایران پیش از تاخت و تاز تازیان.

قاراشمیش: (ت) درهم و برهم-بهم ریخته.

قارچ: کَفَک.

قاره: خشکی ها - خشکسار.

قاشق:کفچک- کنچک.

قاصد: پیک- نامه بر- چاپارگر.

قاضی: داور- دادور- دادرس.

قاطبه: همه- همگی.

قاطر: استر.

قاطع: برنده- بی چون و چرا - برا.

قاعدگی زن: دَشتانی- وَرتکی.

قاعده: پایه- دستور- آیین- بنیاد - روند - روش.

قاف: کاف- نام کوهی پنداری.

قافله: کاروان- رهنوردان.

قافله زن: کاروان زن- راهزن.

قافیه: همآوا - رج - پساوند سروده.

قافیه را باختن: خود را لو دادن.

قالب: پیکر- تن.

قالب تهی کردن: مردن- جان سپردن

قالب زدن، قالب ریزی کردن:کالب سازی- کالب زدن- کالب ریزی.

قالب کردن: انداختن- چپاندن.

قالپاق: خودک چرخ- کلاه- زیورچرخ.

قال: گفتن- سخن گفتن.

قال گذاشتن: چشم به راه گذاشتن - کسی را کاشتن.

قالی: فرش- بوب- بوپ.

قالتاق: (ت) پشت هم انداز- نیرنگ باز.

 قالیچه: بوبک.

قامت: اندام.

قاموس: فرهنگ- واژه نامه- باور- اندیشه - روش.

قانع: اندک خواه - کم خواه- سازگار.

قائم، قایم الزاویه: راست گوشه.
 

قانون: داد- آسا - دات.

قانونی: دادگرانه.

قانون دان: آسا دان- داتکدان.

قانوناً: آیینی- دادگرانه.

قانون شکن: آساشکن.

قانونگذار:آیین گذار- روش گذار

قایق: (ت) بَلم- کَرَجی.

قایق موتوری: خود رو آبی-آب خود رو.

قائم،    قایم: ایستاده- پنهان- نهان.

قایم الزاویه: راست گوشه.

قائم،  قایم مقام: جانشین.

قباء: جامه- کَپاه

قباحت: زشتی- بی شرمی- بی آزرمی.

قبال: برابر.

قباله: بنچاغ - بنچاک.

قُبح: بدی- زشتی- رسوایی.

قبر: گور- آرامگاه - دخمه مغاک.

قبراق: چابک-گوبراک.

قبرستان: گورستان.

قبل: پیش- پیشینه.

قبل از: پیش از- فراتر از- پیش تر از.

قبلاً: پیشاپیش - از پیش- پیشتر.

قبول: پذیرش- باور- پذیرا - پذیرفتن.

قبول کردن: پذیرفتن- تن در دادن-به گردن گرفتن.

قبول شدن: پذیرفته شدن.

قبیح: زشت - نکوهیده - ناپسند.

قبیله: دسته- تیره- تبار- دودمان.

قپان: کپّان- ترازوی بزرگ.

قتل: خونریزی- کشتن، کشتار.

قتل عام: کشتار همگانی- همه کشی.

قتل عمد: خواه کشی.

قتل غیرعمد:  ناخواه کشی.

قتلگاه: کشتارگاه - خونریزگاه.

قحط: خشکسالی- نایابی- کمیابی.

قُد: یک دنده - لجباز.

قدر  و قیمت: ارزشمندی-گران ارجی.

قَدَر: اندازه- اندازه چیزی- توانایی.

قدردانی: گرامیداشت- سپاسگزاری.

قدرت: نیرو- تاب- توان- یارایی- زور.

قدرت استنباط: تیز هوشی-نیروی دریافتن.

قدرت طلب: فزون خواه - جاه جو.

قدری: کمی- اندکی - اندازه یی.

قدس: پارسایی- اشویی، پاکی.

قدغن: (ت) نبایست- نبایستی.

قدم: گام - پا - پای.

قدم اوّل: گام نخست - نخستین گام.

قدم برداشتن:گام برداشتن- راه رفتن.

قدما: پیشینیان- گذشتگان.

قدم مبارک: نیک قدم.

قِدمت: کهنگی- پیشینه.

قدیم: پیشین- کهن- باستان.

قدیمیان: پیشینیان- گذشتگان.

قدیم الایام: از دیر باز- روزگار پیشین.

قُرشدن: غُرشدن- فرورفته - آماسیده.

قرائت: خواندن.

قرار: آرام- آرامش- شکیبایی- شکیب.

قرارداد: پیمان نامه.

قراردادن: نهادن- نشاندن.

قرارتعقیب: دستور پیگرد.

قرارگاه: پایگاه- جایگاه- آسایشگاه.

قرار گرفتن: جا گرفتن - آسودن.

قرار مجرمیّت: دستور بزه رسی.

قرارملاقات: زمان دیدار - پیمان دیدار.

 قُراضه: شکسته - فرسوده - خرده ریز.

قراول: (ت) نگهبان- پاسدار- دیدبان.

قرائن: نشانه ها - همانندها - نمونه ها.

 قربان: کرپان.

قربت: نزدیکی- خویشی.

قُرص استوار و راست- پا بر جا.

قرض: وام- بدهی-  بدهکاری.

قرض دادن: وام دادن.

قرض کردن: وام گیری- وام خواهی.

قرض و قوله: وام و خرده وام.

قرعه: بخت - پِشک انداختن.

قرعه کشی: بخت آزمایی.

قُرُق: (ت) بازداری- ویژه کرد.

قرَقُروت: (ت) دوغآب خشک.

قرمز: سرخ.

قرمساق: (ت) بدکاره- هرزه.

قرمه سبزی: خورش سبزی.

قرن: سده.

قرنطینه: قرنتین.

قرون معاصر: سده های نزدیک.

قرون وسطی: سده های میانی.

قریب: نزدیک- خویش- خویشاوند.

قریباً:   بزودی- درزمانی کوتاه.

قریحه:   هوش- ویر- نهاد - اندریافت.

قرین: برابر- همانند - یکسان.

قرینه:   همانندی.

قزاق: سپاهی.

قزوین: کاسپین-کاسپیان.

قزل: (ت) سرخ.

قزل آلا: ماهی سرخرنگ.

قزن قفلی: (ت) دکمه چفتی-دکمه سنجاغی.

قساوت: سنگدلی- سیاه دلی.

قسی القلب: سنگدل- سخت دل.

قسط: داد- بخشی از وام.

قسط بندی: پرداخت بندی.

قَسم: سوگند.

قِسم: گونه- جور - مانند.

قسمت: پاره- سرنوشت.

قشر: پوسته- رویه- پوشش.

قشری: تهی مغز - نادان- واپسگرا.

قشلاق: گرمسیر-گرمسار.

قشنگ: زیبا - خوشگل.

قشون: (ت) ارتش- سپاه.

قصّاب: گوشت فروش.

قصّابخانه: کشتارگاه.

قصاص: سزا -کیفر- خون به خون.

قصبه: دهستان- ده بزرگ- شهرک.

قصد: آهنگ -گرای- گرایش.

قصد داشتن: برآن شدن- خواستن- آهنگ کردن.

قصر: کاخ- کوشک.

قصور: کوتاهی- سستی- فروگذاری.

قصه: افسانه - داستان - سرگذشت.

قصه گو: داستانسرا - افسانه گو.

قصیده: چکامه- چامه - سروده.

قضاء: داوری کردن- بجای آوردن-گزاردن- سرنوشت- فرمان

قضاوت: دادستانی کردن.

قضا و قدر: بخت- پیشآمد - سرنوشت. 

قطار: ردیف- رده- آهن نورد-پشت سر هم.

قطّاع: بریدن.

قطّاع الطریق: راهزنان.

قطب: پیر، نزد سوفیان- میخ- نشیم.

قطب نما: سونما - شین نما.

قطب شمال: میخ اباختر.

قطب جنوب: میخ نیمروز.

قُطر:کلفتی- ستبر.

قَطره: چکه- چکیده.

قطره چکان: چکانه - چکه چکان - چکاننده.

قطع: بریدن- جداکردن-گسستن.

قطع کردن:گسلاندن- رهاکردن- دل بریدن.

قطعنامه: پیمان نامه - پایان نامه.

قطعاً:
بی گمان - بی چون و چرا-بی برو برگرد.

قطعه: تکه - پاره.

قطعه قطعه: تکه تکه - پاره پاره.

قعر: ته- بن- ژرف- ژرفا.

 قفا: پشت گردن- پس سر- پشت سر- دنبال.

قفس: زندان.- جای تنگ.- کابوک.

قفسه: گنجه- دولاب.

قفسه سینه:جناغ سینه.

قفل: کلون-کوپله- کِلان.

قلاب: چنگک - چفت - کجک.

قلاده: یوغ - زنجیر- بند- گردن بند.قلب: دل- گِش.

قلباً: از ته دل.

قلاب سنگ: فلاخن- کلماسنگ.

قِلت: کم بودن - کم شدن - کمی.

قللاشی: میخوارگی - باده پرستی.

قلچماق: (ت) گردن کلفت- زورگو.

قِل خوردن: غلت خوردن- غلتیدن.

قلدُر: زورگو- گردن کلفت - خودسر.

قلع: برکندن- نابودی- سرنگونی.

قلع و قمع:  براندازی- ریشه کنی - کشت و کشتار.

قلعه: دژ-کلات- بارو - درپُشت

قلعه نظامی: دژ ارتشی- پادگان.

قلقل: غلغل- آوای جوشیدن.

قلق: (ت) رگ خواب- خوی- شیوه.

قلم: خامه-کلک.

قلماسنگ: کلاسنگ - فلاخن.

قلنبه: کُلنبه- برجسته - ورآمده.

قلمه: شاخچه- نهال - نهالچه.

قلندر: کلندر- ولنگار- بی بند و بار.

قلوه: کُلوه.

قلّه: چکاذ- چکات، چگات، چیکات.

 قلیان: نارگیله- آتش سر.

قلیل: کم - اندک - ناچیز.

قَلیه: پاره گوشت- بریانی.

قم: گم- گومِس- زمین پست وگود.

قِمار: مَنگ- مَنگیا.

قماش: پارچه - بافت - رخت.

قمر: ماه - شب افروز.

قمقمه: غمغمه.

قمه: دشنه- شمشیر کوتاه.

قنات: کاریز.

قناری: بلبل زرد.

قناعت: بسندگی- به کم ساختن.

قند: غند- شکربسته.

قنداق: (ت) دسته تفنگ -کودک پیچ.

قندیل: چراغ واره - چراغ آویز.

 قو: غو.

قواء: نیروها- توانایی ها.

قوام: استواری- پایداری.

قوام آمدن: گرفتن.

قوام گرفتن کار: سامان گرفتن.

قوت: خوراک - خورش.

قّوت: نیرو- نیرومندی.

قوّت گرفتن: نیروگرفتن- توانا شدن.

قُّوت بدنی: نیروی تن.

قوّت قلب: پردلی.

قوّه مخیله: نیروی پندار.

قوه ممیزه:  نیروی بازشناخت.

قوچ:     غوچ- راک- وران.

قورباغه: (ت) وزغ- غوک.

قورت دادن: فروبردن.

قوری: غوری.

قوز: گوژ.

قوزغوزک- برآمدگی - کوژک.

قوس: کمان- کمانه - کژواره.

قوس و قزح: رنگین کمان.

قوش: (ت) باز شکاری.

قوطی: توبک- تبنگو.

قول: سخن- گفتار- پیمان.

قول گرفتن: پیمان گرفتن.

قول و قرار: پیمان- هم دیداری.

قول نامه: پیمان نامه.

قوم: خویش- تبار- دودمان- خاندان.

قوه ادراک: نیروی دریافت- نیروی پی بردن.

قوه جاذبه: نیروی کشش- نیروی ربایش.

قوه اجرائیه: نیروی فرمانروایی-دادکاری- نیروی کشورداری.

قوه قضائیه: نیروی دادگستری- دادرسی.

قوه مقننه: نیروی آیین گذاری- نیروی دادگذاری.

قوه مخیّله: نیروی اندیشه وپندار.

قوی: نیرومند- زورمند- توانا - پایدار.

قوی پنجه: توانمند-زورمند.

قهر: خشم- نا آشتی- رویگردان.

قهرکردن: برآشفتگی- روی برگرداندن-دل گران داشتن.

قهراً: به زور.

قهرمان: کُهرمان- پهلوان.

قهقرا: واپسگرا- پسرو- پسگردی.

قهقهه: با آواز بلند خندیدن- خنده بلند.

قهوه: کهوه.

قی: بالا آوردن - برگرداندن.

قیاس: سنجش- برآورد - وراندازی - برابریابی- اندازه گیری.

قیاس کردن: سنجیدن- برآوردکردن- برابرکردن.

قیاس به نفس: باخود برابری- باخود همسنجی.

قیافه: چهر- چهره - رخ - رو- رخساره.

قیامت: رستاخیز.

قیامت کردن: هنگامه کردن.

قیام کردن: برخاستن.

قیچی: (ت)کاز- دوکارد.

قیچی باغبانی: شاخه بر.

قیچی سلمانی: موچینه.

قید: بند- بست.

قید چیزیرا زدن: چشم پوشی کردن.

قید و بند : بند و زندان.

قیر: زفت-گَژف- گَجشف.

قیف: تگاو- بّتو.

قیل: گفتار- گفتگو - سر و سدا.

قیل و قال: هیاهو- داد و فریاد - هنگامه - جیغ و داد.

قیّم: سرپرست.

قیمه: (ت) گوشت ریزه-کوفته ریزه.

قیمه قیمه کردن: (ت) ریز کردن- خوردکردن.

قیمت: بها- ارزش - ارج.

قیمتی: گرانبها- پر بها.

قیمومت: سرپرستی.

قیمومت داشتن: سرپرستی کردن.

 

 

 

 

ف


فائق، فایق شدن: پیروزشدن - چیره شدن - برتری یافتن.

فاتح: پیروزمند - چیره - پِیروز.

فاتحانه: پیروزمندانه - کامکارانه.

فاجعه: رویدادناگوار- پیش آمد سخت.رخداد اندوهبار.

فاحش: آشکار- زشت - ناپسند - بسیار- فراوان - بی اندازه.

فاحشه: روسپی- خودفروش- تن فروش.

فاخر: گرانمایه- ارزشمند- پربها.

فارغ: آسوده- آزاد - رها - دست ازکارکشیده.

فارغ البال: آسوده دل- سبکبال.

فارغ التحصیل: دانش آموخته-آموزه پایان.

فارغ شدن: آسودن- رها شدن-آرامش یافتن- زاییدن.

فاسخ: برهم زننده پیمان.

فاسد: پوسیده- تباه- گندیده- هرزه-پتیاره.

فاسدکردن: تباه کردن- ازمیان بردن.

فاسد شدن: پوسیدن- تباه شدن.

فاسد الاخلاق: زشت خو- بد خو- تبه خو.

فاش: آشکار- آشکارا - هویدا- پدیدار.

فاش کردن: آشکارکردن- روکردن - رسواکردن - پته را روی آب نداختن.

فاصله: سوایی- جدایی- اندازه.

فاصله دار: جدا    ازهم- دورازهم.

فاصله دادن: دورکردن- جداکردن - بازگذاشتن.

فاضل: فرجاد- دانشمند- بینشور- فرزانه- فرهیخته.

فاضلانه: بخردانه - آگاهانه -   بینشمندانه.

فاضلاب: پساب- گنداب رو- گنداب راهه.

فاعل: کننده کار- انجام دهنده - پوینده.

فاق: فاژ- شکاف باز.

فاقد: نبود- بی بهره - نادار-گم کننده.

فال: شگون- بخت- پیشگویی-پیش بینی.

فال بین، فال گیر: پیشگوی-کف بین.

 فال بینی کردن: شگون دیدن-زمان انداختن.

فلج: سست اندامی- زمین گیری.

فانی: ناپایدار- ناپاینده - نماندنی- مردنی.

فایده: سود- بهره- بازدهی- سودبخش.

فتّان: دلربا- دل انگیز- آشوبگر.

فتح: پیروزی- چیرگی- گشایش.

فتح کردن: پیروز گشتن-گشودن- چیره شدن.

فتح و ظفر: گشایش و کامیابی - راهیابی وپیروزی.

فتحه: زِبَر.

فترت: سستی- کندی- ناتوانی- گسستگی - فروهشتگی.

فتق: گشاده- فراخ.

فتنه: آشوب- شورش - غوغا - هنگامه.

فتنه انگیز: آشوبگر- شورشگر.

فتوّت: جوانمردی- رادی- رادمردی.

فتوی: فرمان دینی.

فتیله: پَرزه - بُشک.

فجر:سپیده دم- بامداد - روشنی پگاه.

فجور: گناه ورزی- تباهکاری.

فجیع: دردناک- ناگوار- جانگداز.

فجیعانه: جان کاهانه - جان گدازانه.

فحّاش: بد زبان- ناسزاگو- دشنام گو.

فحش: دشنام - ناسزا.

فحشاء: روسپیگری- هرزگی.

فخّار: سفالگر- آجرپز- کوره پز.

فخر، فخر کردن: بالیدن- پالیدن- نازیدن- سرفراز بودن.

فدایی: جانباز-جانسپار- پیشمرگ-ازخودگذشته.

فداکاری: جانبازی- از خودگذشتگی.

فداکردن: نابودکردن- نیست کردن - ازدست دادن.

فدراسیون:  اِرمان- سازمان

فُرات: فَرات - آب خوش.

فرّار: ناپا - گریزا.

فرار: گریز- گریختن- جَست- جَستن.

فراردادن: گریزاندن.

فرارکردن: گریختن- جَستن.

فراری: گریخته- در رفته- گریزپا.

فراست: هوش- زیرکی- هوشیاری.

فرّاش: رفتگر- جاروکش.

فَراغ: آسایش- آسودگی- رامش.

فِراق: جداشدن - دورشدن.

فرتوت: پیر- سالخورده - ازکارافتاده.

فَرَج: گشایش درکار- گشادگی- رخنه.

فَرح: شادی - شادمانی- خشنودی- خرسندی - دلشادی - سرشادی.

فرح بخش: شادی انگیز- شورانگیز- شادی بخش - شادی افزا.

فرد: تنها - تک - یگانه - بی همتا - بی مانند.

فردوس: پردیس- بوستان.

فرسخ: فرسنگ.

فرش: زمین گستر- زیرافکن.

فرش کردن: پوشاندن - گستردن.

فرصت: گاه- زمان- پیش آمد.

فرصت داشتن: زمان داشتن- آزاد بودن.

فرصت طلب: سود جو- بهره گیر- نان به نرخ روزخور.

فرض: انگاشت- انگار- گمان- پنداشت.

فرضی: گمانی - پنداری - انگاری.

فرض کردن: انگاردن- انگاشتن - پنداشتن- گمان بردن.

فرضاً: اگر- اگرچه - به انگار- به گمان.

فرضیه: انگاره - گمانه - پنداره.

فرط: زیاده روی - بسیاری - بی اندازه - فزونی.

فرع: شاخه- سود پول- بهره وام.

فرعی: شاخه یی- بخشی.

فرق: ناهمتایی- ناهمگنی - ناهمسویی - میان سر- تارک.

فرق گذاشتن: جداساختن- سوا کردن.

فِرقه: گروه - دسته - تیره- رسته.

فرمول: (لا) ساختاره- ریختار.

فرید: یکتا - یگانه - بی مانند.

فریضه: فَریزه- بایسته - بایستگی.  

فساد: تباهی- تباه شدن- ویرانی.

فساد اخلاقی: سیه کرداری- تباه کاری- سیه روانی.

فسخ: گسیختن.

فسق: بدکاری- گناهکاری-گم گشتگی.

فسق و فجور: هرزگی و تباه کاری.

فسقلی: کوچولو - ریزه.

فسیل: سنگواره.

فسیل شناسی: دیرین شناسی.

فصاحت: سخنوری- سخندانی-روان سخن- زبان آوری.

فصیح: زبان آور - خوش سخن - گویا.

 فصل: جدا ساختن - واره - فرَگَرد- هات- دمان.

فصلی: هنگامی- گاه گاه.

فضا: هوا - پهنه آسمان - فراخه.

فضانورد: هوانورد - آسمان نورد.

فضاحت: رسوایی- بدنامی- بی آبرویی.

فضل: فرجادی - فرهیختگی.

فضل فروش: خود نما - دانش فروش - استادنما.

فضول، فضولی: کنجکاو- کنجکاوی.

فضیلت: برتری- دانایی- فزونی.

فضله: سِرگین- بازمانده.

فطرت: سرشت- خوی- منش- نهاد.

فطری: سرشتی - نهادی- منشی.

فعّال: پرکار- کاری- کوشا - کار آمد.

فعالیّت: کوشندگی- پرکاری- تلاش.

فعل: کنش- پویه- کردار.

فعل و انفعال: کنش و واکنش.

فعلاً: اکنون- این دم - این زمان.

فعلی: کنونی.

فَعله: روزمزد- مزدور-کارگر.

فقدان: کمبود- نیستی- نبودی.

فقر: تهیدستی- تنگدستی- بینوایی.

فقرات:  مهره ها.

فقط: تنها - بس.

فقید: شادروان- درگذشته.

فقیر: مستُمند، نیازمند- گدا.

فک: آرواره.

فکاهی: خنده دار- خنده آور- خوش مزگی.

فکر: اندیشه- باور- سگالش.

فکرخوب: اندیشه نیک- وهومَن.

فکر بد: اندیشه بد- اندیشه نادرست.

 فکر بکر: اندیشه نو- اندیشه سازنده.

فکری: پنداری - انگاری - اندیشه یی.

فکر کردن: اندیشیدن.

فلج: زمین گیر- تن بیمار- ازکار افتاده.

فلات: جای بلند - پهنه.

فلّاح: کشاورز - برزگر.

فلاحت: کشاورزی- برزگری- برزیگری.

فلاکت: بیچارگی - بدبختی - خواری.

فلان: این یکی-آن یکی- بهمان.

فلان و بهمان:    این وآن - این کس وآن کس.

فلز: گدازه- توپال آهِن.

فلس: پولک- پول سیاه - پشیز.

فِلِش: (فر) تیر- پیکان.

فلفل: پلپل.

فَلَق: سپیده دم.

فلک: سپهر- آسمان.

فلک الافلاک: سپهربرین.

فلوس: جوشانده تلخ - نرمه دارو.

فنّ: هنر- روش - شگرد.

فناء: نیستی - نابودی.

فناپذیر: نیست شو- مردنی.

فنا ناپذیر: پاینده- جاویدان- پایدار.

فنا ناپذیری:جاودانی- بی مرگی-اَمردادی.

فناتیک:  دین نموداری-پیروی چشم بسته.

فنجان: پنگان- جام.

فندق: فوندیک- فُندک، پندک.

فنی: ویژه کار- هنرمندانه.

فواره: جوشا - آب فشان- جهنده.

فوت: مرگ- درگذشت - نابودی.

فوت کردن: درگذشتن- مردن-از دست رفتن.

فتوکپی: (فر) رونوشت- بازرُخش.

فوج: گروه- دسته - رسته - جرگه.

فوری: بیدرنگ- به زودی- تند و تیز.

فوراً: زود - دردم - بیدرنگ - هماندم.

فوران: جهش- جوشیدن.

فوران کردن: جهیدن- جوش آوردن.

فوق: بالا- برین - زِبَر.

فوقانی: زبرین- فراسر.

فوق تصور: فرا باور- بالاتر از باور-دور از پندار.

فوق الذکر: یاد شده- پیش گفته شده.

فوق العاده: شگفت انگیز

فولاد: پولاد.

فهرست: پهرست.

فهم: دریافت- هوش- نیوند ی.

فهمیدن: دانستن- دریافتن.

فهماندن: شناساندن- آگاه کردن.

فهمیده: دریافته.

فهیم: دانا - با هوش - تیزهوش.

فیض: بهره- سود.

فیض رساندن: بهره رساندن -سود رساندن- بهره ورکردن.

فیاض:دهشمند- بخشنده- جوانمرد.

فی البدیه: بیدرنگ- زود.

فی الفور: دردم - بیدرنگ- هماندم.

فی المجلس: همانجا- در جا.

فیصله دادن: پایان بخشیدن -به فرجام رساندن - انجام دادن.

فیبر: (فر) بافت- راک.

فیزیوتراپی:(فر) گیتیگ درمانی.

فیزیو لوژی:(فر) تنکرد شناسی.

فیکس: (فر)  بر جا - ایستا.

فیکساتور: (فر) بر جا کننده-بر پا نگهدارنده- ایستا دار.

فیلتر: (فر) بالایه

فیلسوف: فرزانه.

فیلم: (فر) رُخشاره.

فیلم بردار: (فر) رُخشارگیر.

فی مابین: (ق) درمیان.

فی البدیهه: خود آی